یک استارتاپ فناوری، بهتازگی پنجرههایی شفاف با قابلیت تولید انرژی الکتریکی از طریق صفحات خورشیدی در مقیاس تجاری ساخته است.
یک استارتاپ حوزهی فناوری مأموریت دارد تا مرکز اصلی یک بانک هلندی را برای تولید انرژی تجاری و مستقل تجهیز کند؛ در این پروژه از اولین پنجرههای شفاف تولیدکنندهی انرژی خورشیدی که تجاریسازی شده است، استفاده میشود. در لبههای این پنجرهها از سلولهای خورشیدی استفاده شده است که در یک زاویهی خاص قرار گرفتهاند؛ این ویژگی به سلولها امکان میدهد از نور خورشید عبوری از پنجره برای تولید انرژی الکتریکی استفاده کنند. فردیناند گراپپرهاوس، بنیانگذار و مدیرعامل استارتاپ فیسی، میگوید:
املاک تجاری بزرگ، انرژی بسیار زیادی مصرف میکنند. اگر شما بخواهید این ساختمانها را به صفحات خورشیدی مجهز کنید، فضای پشتبام آنها پاسخگو نیست؛ لذا استفاده کردن از نمای خارجی ساختمان بهطور قابلتوجهی به تولید انرژی مستقل در این ساختمان کمک خواهد کرد.
بنا به اطلاعاتی که گراپپرهاوس داده است، این پنجرهها میتوانند بین ۸ تا ۱۰ وات انرژی تولید کنند. او میگوید:
پنجرهها به کاربر این امکان را میدهند که با انرژی بهدستآمده از هر مترمربع، یک گوشی را دو بار در روز شارژ کند.
این پنجرههای تولیدکنندهی توان یا پاور ویندوز که توسط استارتاپ فیسی ساخته شده است، برای اولین بار در ماه ژوئن در آیندهوون، در جنوب هلند، معرفی شدند. مرکز اصلی رابوبانک، بزرگترین بانک هلند، به ۳۰ متر مربع از این پنجرهها مجهز شده است. کارمندان بانک این توانایی را خواهند داشت تا از پورت یواسبی تعبیهشده در این پنجرهها برای شارژ کردن تلفن هوشمند خود استفاده کنند. ساختمانهای دیگر نیز در انتظارند تا از این فناوری خلاقانه خورشیدی استفاده کنند؛ فناوری که فیسی را در لیست انجمن پیشگامان فناوری اقتصادی جهانی در سال ۲۰۱۷ قرار داد.
نمایی نزدیک از پاورویندوز نصبشده توسط فیسی در مرکز تجاری اصلی آمستردام
در روزهای پایانی ماه ژوئن، مرکز اصلی خیریهی مستقر در آمستردام، لُتِری پُستکُد، به پاور ویندوز مجهز شد. بعد از آن، فیسی با اولین پروژهی خود در مقیاس بزرگ، گامی به جلو برداشت؛ این شرکت موفق به تجهیز ۱۸۰۰ متر مربع از ساختمان بزرگ و تازه تأسیس مجتمع مسی بولد تاور در آمستردام با پاور ویندوز شد. گراپپرهاوس میگوید:
من معتقدم که تمام شیشههای جدید به انرژی نیاز دارند؛ شیشههایی که بهصورت الکتریکی رنگی یا گرم میشوند یا پنجرههایی که در داخل آنها نوارهای خورشیدی وجود دارد و انرژی الکتریکی تولید میکنند و میتوانند به بالا و پایین حرکت کنند. اما این نیاز به انرژی را بیشتر از هرجایی دیگر در عینکهای ویدیویی میتوانید ببینید.
گراپپرهاوس میگوید هزینهی سیمکشی برای انتقال انرژی الکتریکی به چنین پنجرههایی در ساختمانهای تجاری مستقل قابل توجه است و سرمایهگذاری در پنجرههای تولیدکننده انرژی با این توصیفات، صرفهی اقتصادی خواهد داشت.
فیسی همچنین در حال کار روی نسل بعدی این فناوری است که سه برابر کارآمدتر از پاور ویندوزهای فعلی است. سطح رویی نسل جدید پاور ویندوز با مادهی خاصی پوشش داده خواهد شد که نور مرئی تابیدهشده به پنجره را به نوری نزدیک به اشعهی فروسرخ تبدیل میکند که این نور به سلولهای خورشیدی تعبیهشده در کنارههای این پنجرهها منتقل میشود. گراپپرهاوس بیان میکند:
این پوشش همانند ستارهای درخشان در تاریکی عمل میکند؛ با این تفاوت که ستارهی درخشان طولموج سبز از خود منتشر میکند؛ اما پوشش تعبیهشده روی پنجرههای ما طولموجی نزدیک به اشعهی فروسرخ منتشر میکند.
این پوشش بر اساس یکی از نادرترین فات زمین یعنی تالیوم ساخته شده است. گراپپرهاوس به همراه دوستش ویلِم کِستِلوُ، توانایی تالیوم در تبدیل طیف گستردهای از نور به نوری نزدیک به اشعهی فروسرخ را در سال ۲۰۱۴ و در دورهی تحصیل خود در دانشگاه مهندسی دِلفت، کشف کردند. گراپپرهاوس میگوید:
باگذشت زمان و با توسعهی سلولهای خورشیدی بهتر، راندمان این پنجرهها افزایش خواهد یافت؛ اما مقیاس اقتصادی این پروژه به توسعهی آن نیز کمک میکند. در حال حاضر ما در سراسر دنیا به دنبال پروژههایی نمادین هستیم تا نشان دهیم ساختمانهای شیشهای بزرگ میتوانند از راهی علمی، بهصورت مستقل انرژی تولید کنند. فیسی توسط انجمن جهانی اقتصاد برای توانایی این شرکت برای تغییر جهان، در بین ۳۰ پیشگام فناوری در سال ۲۰۱۷ قرار گرفت. این لیست در ۱۴ ژوئن منتشر شد و از شرکتهای توسعهدهندهی فناوریهای مختلف مانند هوش مصنوعی، راهحلهای امنیتی-سایبری و بیوتکنولوژی، تشکیلشده است.
گراپپرهاوس معتقد است که قرار گرفتن فیسی در این لیست به معنای این است که جهان تغییرات آبوهوایی را جدی گرفته است. او میگوید:
ده سال پیش، پایداری شرایط اقلیمی موضوعی بود که به آن صورت توسط سرمایهگذاران، دولتها و شرکتهای بزرگ جدی گرفته نمیشد. چیزی که من در ۳ سال گذشته شاهد آن بودهام این است که شرکتها مسئولیتپذیرتر شدهاند، دولتها حمایت بیشتری میکنند و سرمایهگذاران علاقهی بیشتری به پایداری پیداکردهاند.
تمام کشورها به دنبال این هستند که مواد بازیافت کمتری وارد سطل اشغالها شود. اگر مردم بتوانند خودشان برنامه بازیافت را اجرا کنند و دیگر مواد قابل بازیافتی دور ریخته نشود؛ دولتها دردسر کمتری خواهند داشت.
در بسیاری از کشورها؛ برنامههای بازیافت مواد صنعتی اجرا میشود. در این برنامهها، سعی میشود از مبدا عملیات بازیافت انجام شود و تعداد سطلهای اشغال در سطح شهر به مرور کاهش پیدا کند. دولتهایی که موفق شدهاند برنامههای بازیافت خود را پیش ببرند؛ تا ۵۰ درصد سطلهای زباله را جمعآوری و کاهش دادند.
اما جالب است در کشور سوئد به طور کامل نیازی دفع زباله وجود ندارد و حتا این کشور در حال وارد کردن زباله از دیگر کشورهای اتحادیه اروپا است.
کشور سوئد به مرور زمان یک برنامه ملی و مجموعهای از تهای اتعطافپذیر را برای بازیافت زباله اجرا کرده است. در این برنامه؛ شرکتهای خصوصی و کسبوکارهای مختلف وظیفه سوزاندن ضایعات خود را برعهده گرفتند.
بر اثر سوزاندن زبالهها؛ انرژی گرمایی تولید شده به شبکه سراسری گرمایش ملی منتقل شده تا در زمستان برای گرم کردن خانهها استفاده شود. در واقع، دولت سوئد در هر منطقه یک شبکه گرمایشی ایجاد کرده است که کارخانهها و شرکتهای بزرگ آن منطقه نیز به این شبکه متصل هستند.
مطابق گزارشها؛ بیش از ۹۹ درصد زباله در این کشور بازیافت میشود و تنها یک درصد زبالهها دفن میشوند.
این کارخانهها و شرکتها طبق یک برنامه زمانبندی اقدام به سوزاندن ضایعات و مواد بازیافتی خود میکنند تا گرمای حاصل از آن وارد شبکه شود. به این ترتیب؛ در سوئد برخلاف کشورهای جنوب اروپا از سوختهای فسیلی کمتری استفاده میشود و بیشتر متکی بر این نوع انرژی تولید شده از زبالهها هستند.
در این کشور؛ هدفگذاری اول متوقف کردن مردم برای ارسال مواد قابل بازیافت به سیستم زباله است. برای سالهای متمادی؛ کمپینهای مختلفی به طور گسترده برگزار شده است تا مردم یاد بگیرند که ضایعات و موادی که قابل استفاده مجدد هستند یا میتوان از آنها در تعمیرات و ساختن وسایل دیگر استفاده کرد؛ به درون سطل زباله نیندازند!
به مرور؛ مردم سوئد یاد گرفتند چگونه زبالهها را از یکدیگر تفکیک کنند و مواد قابل بازیافت را در سطلهای ویژهای انداخته یا تحویل مراکز مشخص شدهای بدهند تا برای تبدیل شدن به انرژی گرمایی یا ساخت وسایل دیگر از جنس خود زبالهها استفاده شوند.
به همین دلیل؛ در این کشور زباله دورریختنی و قابل دفن بسیار ناچیزی وجود دارد؛ به طوری که عملا انگار مردم این کشور زباله تولید نمیکنند!
چون در اتحادیه اروپا دفن زباله و مواد بازیافتی ممنوع اعلام شده است؛ کشورهای دیگر برای دفع زبالههای خود؛ از کشور سوئد کمک میگیرند. آنها زبالههای خود برای سوئد ارسال میکنند. در اتحادیه اروپا اگر کشوری زبالههای خود را دفن کند؛ جریمه خواهد شد. مقامات کشور سوئد میگویند این وضعیت موقتی است و کشورهای دیگر برای فرار از پرداخت جریمه به سراغ ما میآیند تا به تدریج بتوانند سیستم دفع زباله و بازیافت خود را تقویت و سراسری کنند.
مقامات کشور سوئد میخواهند به دیگر کشورها هم کمک کنند تا آنها هم بتوانند زبالهها و ضایعات خود را در کشور خودشان به انرژی گرمایی یا سرمایی تبدیل کنند و از این طریق دیگر جلوی خروج زبالهها در هر منطقه گرفته شود. هر کشور باید یک سیستم سراسری برای سوزاندن زبالهها داشته باشد و مردم آن کشور یاد بگیرند که با کمک دولتها و شهرداریها؛ زبالهها را به انرژیهای دیگر تبدیل کنند.
یک شرکت اماراتی تصمیم دارد با انتقال کوه یخی بزرگ از قطب جنوب به سواحل فجیره، یکی از جاهطلبانهترین و بزرگترین پروژههای محیط زیستی ممکن را عملی کند.
موقعیتهای ناامیدکنندهای که چاره را از انسان میگیرند، میتوانند به همان مقدار انسان را بهسوی راهکارها و تدابیری ناگزیر و از روی استیصال سوق دهند و ما اگر در حال حاضر بخواهیم به بررسی یکی از این موقعیتهای این چنینی در دنیا بپردازیم، بتوانیم به وضعیت امارات متحده در خشکسالی و برنامهی گستردهی آنها برای انتقال کوه یخ از قطب اشاره کنیم؛ برنامهی جدیدی که شامل کشانکشان بردن کوههایی از یخ در طی مسافتی بهاندازهی نصف دنیا بهمنظور دست و پنجه نرم کردن با پدیدهی خشکسالی در کشور امارت متحده عربی است.
این پروژه که اوایل ماه می و از سوی یک شرکت مستقر در دبی به نام National Advisor Bureau Limited معرفی شد، دربردارندهی فرایند کشیدن کوههای یخی از قطب جنوب و به مسافتی بیش از ۹۲۰۰ کیلومتر از میان اقیانوس هند و پس از آن رساندن یخها به سواحل امارات و مستقر ساختن آنها در ساحل بهمنظور استفاده در قالب منابعی برای آب شرب خواهد بود. سلیمان الشهی، مدیر سرپرست این کمپانی مستقر در ابوظبی در گفتگو با پایگاه گلف نیوز در این باره گفته است:
چنین منبعی بهعنوان خالصترین آب در دنیا قلمداد میشود. ما برنامهی فنی و مالی پروژه را سازماندهی و محاسبه کردهایم. یدک کشیدن (بهصورت کشانکشان و با طنابهای ویژه بردن) بهترین روش برای این کار است. ما این پروژه را در آغاز سال ۲۰۱۸ شروع خواهیم کرد.
در اینجا میخواهیم ناباوری خود نسبت به عملی شدن طرح را کنار بگذاریم و به بررسی کلی برنامهی آنها بپردازیم:
به باور الشهی، هر کوه یخ بهطور متوسط حاوی حدود ۸۰ میلیون لیتر آب سالم است و این میتواند برای رفع نیازهای آب آشامیدنی حدود یک میلیون نفر در طی ۵ سال کافی باشد. برنامهریزی شده است که کوه یخ از میان اقیانوس هند کشیده شود و پس از پیمایشی که بالغ بر یک سال به طول خواهد انجامید، به امارت فُجَیره واقع در ساحل غربی امارات متحدهی عربی خواهد رسید.
محاسبات کامپیوتری نشان دادهاند که کوه یخ در طی این مدت بیش از ۳۰ درصد حجم خود را از دست خواهد داد. پس از رسیدن به محل مورد نظر و مستقر شدن در آنجا، این کمپانی اقداماتی برای انجام فرایندهایی روی یخها آغاز خواهد کرد و در این راستا ما شاهد تقسیم کوههای یخ به بلوکهای کوچکتر خواهیم بود.
بلوکهای یخهای قطبی در ادامه به آب آشامیدنی تبدیل خواهند شد که این آب میتواند در ادامه در تانکهای بزرگ نگهدارنده برای انجام فرایندهای لازم روی آن ذخیره شود. این پروژه از سویی دیگر برای مورد توجه قرار دادن این واقعیت طراحی شده است که کشور امارات با سرعت زیادی در حال از دست دادن و اتمام منابع آب آشامیدنی خود است و فرایند نمکزدایی از این پس برای تأمین آب شرب مورد نیاز مردم کافی نخواهد بود.
پیشتر در سال ۲۰۱۵، پایگاه اسوشیتد پرس گزارش داده بود که منابع آب زیرزمینی این کشور میتواند در مدتزمان کمی و در حدود ۱۵ سال آینده کاملا خالی از آب شود و شهرها نیز با متکی بودن به مصرف آب آشامیدنی حاصل از نمکزدایی برای برآورده کردن بیش از ۹۸ درصد از نیازشان، در حال نابود کردن محیط زیست و همینطور بودجهی خودشان هستند.
از طرفی با وجود تلاشها و توصیههای مقامات رسمی در مورد اینکه آب در منطقهی خاورمیانه دارای شرایطی حتی حساستر از نفت است، باز هم به نظر میرسد که صرفهجویی در مصرف آب برای بیشتر مردم محلی خیلی در اولویت نیست. اسوشیتد پرس همچنین گزارش میکند که:
بر پایهی یک مطالعه که توسط سازمان ملل انجام شد، مشخص شده است که ساکنین امارات متحده عربی و اغلب همسایههای آن در حاشیهی خلیج فارس، روزانه حدود ۵۰۰ لیتر آب مصرف میکنند که این مقدار در میان بالاترین مقادیر سرانههای مصرف در سطح جهان قرار دارند.
الشهی همچنین به این موضوع اشاره دارد که مناظر ایجادشده از این کوههای یخ در سواحل امارات نیز میتوانند باعث جذب برخی توریستها به این منطقه بشوند. این امر وقتی جلوهی ویژهتری پیدا میکند که بدانیم شرکت وی پیشبینی کرده است که کوههای یخ انتقالیافته باعث تولید آبوهوای منحصر به خودشان در ناحیهی ساحل فجیره خواهند شد. وی در گفتگو با پایگاه گلف نیوز میگوید:
کوه یخ میتواند یک گردباد ایجاد کند؛ گردبادی که باعث کشیده شدن ابرهای تمام آن ناحیه به بالای محل کوه یخ خواهد شد.
هوای سرد فوران کننده از یک کوه یخ در نزدیک سواحل دریای عرب میتواند منجر به نواحی کمفشار و توفانهای بارانزا در ناحیهی خلیج فارس و بخش جنوبی شبهجزیرهی عربستان در تمام طول سال شود.
با گسترش یافتن هوای بالاآمده به خاطر سرمایشها و چگالشهای ناشی از کاهش فشار هوا، بخار آب در میان ابرها انباشته میشود و آنها رفتهرفته سنگین میشوند و در نهایت بهصورت باران به زمین میآیند.
درحالیکه یک بلوک عظیم از یخ مستقرشده در ناحیهی آفتابی شاید بتواند چنین تأثیر فوری را روی اتمسفر ناحیه داشته باشد؛ بارش باران در اثر چنین روندی اندکی مبالغهآمیز است. این در واقع برداشت لیندا لام، هواشناس پایگاه Weather.com در مورد طرح ارائهشده توسط شرکت اماراتی است. لام همچنین اظهار کرده است:
با در نظر داشتن اختلاف دمای زیادی که میان دمای یخ و آب اطراف آن وجود دارد، برخی از تأثیرات ناشی از این اختلاف دما از قبیل توسعهی ابرهایی در اطراف کوه یخ محتمل خواهند بود.
با این حال، با در نظر آوردن برهمکنشهای پیچیدهای که در این فرایند دخیل هستند؛ برهمکنشهایی از قبیل هرگونه تأثیرهای اعمالشده در مقیاسهای بزرگتر الگوی چرخهی آب، به نظر نمیرسد ما در واقعیت شاهد وجود توفانهای بارانزا در تمام طول سال در این ناحیه باشیم. شاید بتوانیم یک سؤال دیگر نیز مطرح کنیم؛ آیا این پروژه اصلا میتواند در عمل انجام شود؟
الشهی اظهار میکند که با وجود شک و تردیدهایی که از طرف منتقدان برای عملی شدن این پروژه وجود دارد، شرکت او در حال حاضر شروع به تعیین دقیق مسیر راه کرده است. اما باید در نظر داشته باشیم که آنها نخستین گروهی نیستند که به دنبال انجام چنین پروژههایی در چنین مقیاسی رفته باشند.
پیشتر در سالهای دههی ۱۹۷۰ میلادی، یک مهندس فرانسوی به نام ژرژ موژا، مأموریتی از طرف شاهزادهی سعودی محمد الفیصل دریافت کرده بود تا با جمعآوری گروهی از مهندسان و کاوشگران قطبی، اقدام به راهاندازی یک پروژهی جدید موسوم به Iceberg Transport International کنند. دیوید زاکس در گزارش خود برای فست کمپانی در سال ۲۰۱۱ در این رابطه چنین گفت:
فیصل برنامهریزی کرده بود تا یک کوه یخ ۱۰۰ میلیون تنی در پارچهها و پلاستیکهای ویژه بستهبندی شود و آن را بهطور یدککش از قطب شمال بهسوی دریای سرخ منتقل کنند. هزینهی چنین پروژهای ۱۰۰ میلیون دلار برآورد شده بود.
او حتی در راستای یک کنفرانس باشکوه و خودنمایانه در مورد بهکارگیری کوههای یخ، موفق به انتقال یک کوه یخ کوچک ۲ تنی از طریق هلیکوپتر، هواپیما و کامیون از آلاسکا به ایالت آیووا شد. در آنجا بلوک عظیم یخ را به قطعات کوچکتر تقسیم و با آن قطعات، نوشیدنیهای حاضران در کنفرانس را خنک کردند.
به هر ترتیب و با اینکه کنفرانس بهظاهر خوب پیش رفته بود؛ اما حاضران در کنفرانس در مورد امکانپذیر بودن آن طرح و هزینههای بسیار بالای آن مردد بودند و از اینرو آن پروژه برای همیشه متوقف شد.
موژا از سال ۲۰۱۱ همچنان در حال تلاش برای سروشکل دادن به برنامهی است که بتواند در دنیای واقعی نیز عملی شود و نتیجهبخش باشد؛ پس از گذشت ۳ دهه از آن روزگار، هنوز به نظر نمیرسد که وی به نتایج قابل اتکایی رسیده باشد. آیا گروه الشهی و کارکنان آن میتوانند کاری را انجام دهند که شاهزاده فیصل و مهندس فرانسوی از انجام آن دست کشیده بودند؟
حتی اگر تلاش آنها به هیچ جایی نرسد؛ باز هم باید در نظر داشته باشیم که چنین پروژهای میتواند بهعنوان نشانهای از بعضی روندهای در حال وقوع تلقی شود. این در حالی است که موقعیتها و بحرانهای مرتبط با گرمایش زمین روزبهروز در این سیاره در حال افزایش هستند و تشویق و تهییج پژوهشگران و مهندسان برای نگاه کردن به ایدههای بزرگ و بررسی آنها بهمنظور حل مشکلات مرتبط با آبوهوا میتواند مفید باشد. یکی دیگر از ایدههای مشابه با این مورد، مربوط به استفاده از ده میلیون پمپ ویژه برای بازسازی یخهای ازدسترفتهی قطب شمال بود که چندی پیش خبر مربوط به آن در رسانهها خبرساز شده بود.
از همهی جوانب فنی کار که بگذریم، باید یادآوری کنیم که ما هنوز در مورد جالبترین بخش پروژه حرفی نزدهایم؛ جالبترین بخش پروژهی کوه یخ امارات متحده عربی این است که پنگوئنها و خرسهای قطبی که روی یخها زندگی میکنند، به همراه این کوه یخ به سواحل امارات خواهند آمد.
در اکتبر سال ۲۰۱۹، کشتی یخشکن آروی پلارسترن (RV Polarstern) در یخ ضخیم دریا در بالای اقیانوس شمالگان مرکزی گیر افتاد. یخشکن دیگری به نام آکادمیک فدوروف که حامل آذوقه و چندین نفر سرنشین بود، بهآرامی به آن نزدیک شد. دانشمندان و خدمه، در بالکنهای هر کشتی خط کشیده و همانطور که به فضای خالی پیشروی خود مینگرند، قندیلهای یخ نردهها را میخراشند. آنها میتوانند چهرههای خندان همکاران خود را ببینند که تنها چند متر دورتر ایستادهاند اما از منطقهی زمانی متفاوتی آمدهاند.
در قطب شمال، ۲۴ منطقهی زمانی در یک نقطهی واحد به هم میرسند و موجب میشود در این سرزمین، مناطق زمانی مفهومی نداشته باشد. اینجا همزمان تمام مناطق زمانی زمین هستند و در عین حال هیچ کدام از آنها نیستند. در این سرزمین بیانتها، هیچ نوع مرزی نیست. نه خشکی دیده میشود و نه مردمی که به زندگی در آن مشغول باشند. خورشید در طول سال تنها یک بار طلوع و یک بار غروب میکند بنابراین زمان روز نیز در آن معنایی ندارد. بااینحال، پلارسترن بهمدت یک سال در این سرزمین میماند تا تمام ویژگیهای یخ، اقیانوس و آسمان را اندازهگیری کند. در این کشتی ۱۰۰ نفر از ۲۰ کشور جهان وجود دارند. فاصلهی این افراد با تمدنهای انسانی بیش از فاصلهای است که پژوهشگران ایستگاه فضایی بینالمللی با تمدنهای انسانی روی زمین دارند.
من (کیتی ویمن، نویسندهی مطلب) از روی زمین کلرادو و از دور، از اتباطات این ماموریت پشتیبانی میکنم. دنیای من تضاد گیجکنندهای با زندگی بیگانهای دارد که دانشمندان کشتی روی آن زندگی و در آن کار میکنند؛ جایی که نوسانات زمانی و احساسات با هر جای دیگری روی زمین متفاوت است.
از زمان آغاز این ماموریت اکتشافی در سپتامبر گذشته، منطقهی زمانی پلارسترن بیش از دهها بار تغییر کرده است. وقتی آکادمیک فدوروف و پلارسترن درکنار هم پارک شدند، هنوز ساعتها با هم فاصله داشتند. اما در موقعیتی که هیچکس دیگری در فاصلهی چند صد مایلی در تمامی جهات وجود نداشت و هیچ نشانهای در آسمان دائما تاریک دیده نمیشد، مفهوم منطقه بیمعنا بهنظر میرسید.
در قطب دیگر زمین، مناطق زمانی غیرعادی است اما ریشه در واقعیت دارد. در جنوبگان خشکی وجود دارد و دهها ایستگاه پژوهشی در سرتاسر آن پراکنده شدهاند. در بیشتر ایستگاهها، ساختمانهای دائمی آزمایشگاهها، محلههای زندگی و فضاهای اجتماعی را در خود جای دادهاند. هر تمدن کوچک منطقهی زمانی خود را با سرزمین اصلی خود هماهنگ کرده است.
در قطب شمال تا چشم کار میکند اقیانوس است و بهندرت یک کشتی پژوهشی یا یک کشتی حامل آذوقه که از گذرگاه شمال غربی منحرف شده است، به چشم میخورد. در شمالگان مرکزی، کاپیتانهای دریایی زمان خود را انتخاب میکنند. آنها ممکن است مناطق زمانی کشورهای همسایه را درنظر بگیرند یا اینکه آن را براساس فعالیتهای کشتی تغییر دهند.
برای من که اینجا روی خشکی در دفتر خود نشستهام، فکر کردن درمورد مکانی که در آن یک نفر تصمیم میگیرد منطقهای زمانی تعیین کند، گیجکننده است. در پاییز گذشته، کاپیتان پلارسترن منطقهی زمانی را بهمدت ۶ هفته، هر هفته یک ساعت به عقب میکشید تا با کشتی روسی درحال آمدن که زمان مسکو را دنبال میکرد، همزمان شود. با هر تغییر، کاپیتان ساعتهای خودکار اطراف کشتی را تنظیم میکرد. هر بار که زمان تغییر میکرد، تعادل ظریف میان ارتباطات مبتنیبر ساعت میان ابزارهای مستقر در یخ و پژوهشگران روی کشتی و نیز هماهنگی بین آنها و خانوادهها و همکارانشان در سرزمینهای دور بر هم میخورد.
اگر فکر میکنید سرگردان بودن در مکانی که منطقهی زمانی ندارد، چندان عجیب نیست، این واقعیت اضطرابآور را درنظر بگیرید که در این سرزمین، زمانِ روز» نیز معنایی ندارد. چیزی که ما درمورد آن بهعنوان یک روز فکر میکنیم و حدود آن بهوسیلهی طلوع و غروب خورشید تعیین میشود، در اطراف قطب شمال تنها یکبار در سال رخ میدهد. در این شرایط این سوال به ذهن انسان میرسد که آیا در این جا، یک روز چندین ماه طول میکشد یا اینکه یک سال یک روز طول میکشد؟
پلارسترن در ماه اکتبر پس از تجربهی یک غروب سه هفتهای در تاریکی فرو رفت، همانطور که قطب دیگر پس از ماهها تاریکی نخستین قطعههای طلوع آفتاب سه هفتهای خود را شاهد بود. وقتی شب قطبی از راه میرسد، تنها تاریکی مطلق وجود دارد. وقتی از عرشهی کشتی نگاه میکنید، فضایی بیانتها را میبینید که گاهی نیز ممکن است در جاهایی از آن نقطههایی از نور دیده شود. این نور مربوط به چراغهای پیشانی افرادی است که در آن اطراف در حال کار کردن هستند.
درون کشتی هم همینقدر عجیب است. اگر روز و شبی درکار نیست و صبح و عصری وجود ندارد، این صد نفر چگونه کار میکنند؟ صدای کاپیتان کشتی که پشت سیستم ارتباطی داخلی فریاد میزند، زنگ بیدارباش ۸ صبح است؛ البته هر زمان که تصمیم گرفته باشد ۸ صبح باشد. افراد با فواصل معینی در سالن غذاخوری صف میکشند. دانشمندان در دورههای کاملا یکسان برای چک کردن تجهیزات و ملاقات در آزمایشگاهها از کشتی پیاده میشوند. کشتی از چرخش سیاره که بهطور طبیعی زمان را دیکته میکند، جدا افتاده است. زمان تنها یک آئین عملیاتی است و هدفش ایجاد توهم نظم است.
وقتی انگشتان دانشمندان بهاندازهی کافی گرم است، گهگاه پیام متنی ماهوارهای کوتاهی را به سرزمین شلوغ خود ارسال میکنند. برقراری ارتباط با دوستان و همکارانی که در دهها منطقهی زمانی قرار دارند، مستم تبدیل زمان پیچیده و یادآور این موضوع است که افراد روی کشتی در انیمیشن معلقی زندگی میکنند. یک پیام متنی زودگذر تنها ارتباطی موقت با موجودیتی دور است.
هفتهها و ماهها همراه با هم محو میشوند. نه تلویزیونی وجود دارد، نه مردمی که درحال عبورومرور باشند. تعطیلات بدون هیچ نمایش یا سروصدای خاصی میآیند و میروند. تکرار روالهای آزمایشی یکسان در فواصل خواب، حس یکسان بودن تمام روزها را با خود دارد؛ گویی در یک روز، بارها زندگی میکنید. تنها چیزی که به گروه یادآوری میکند که زمان در حال رفتن به پیش است، جمعآوری دادهها است.
ابزارهای پژوهشی در منظرهی منجمد اطراف کشتی به چشم میخورند و اندازهگیریهایی از یخ، اقیانوس و آسمان جمعآوری میکنند. اندازهگیریهای همهی آنها براساس ساعت هماهنگ جهانی است. بااینحال، علم بدون مشکل پیشرفت میکند. جمعآوری دادهها از زمان اعزام کشتی پلارسترن در ماه سپتامبر، زمان خود را دنبال کرده است. برای افراد روی کشتی، نظارت بر دادههای درحال پیشرفت مداوم، حس پیش رفتن زمان را میدهد. در غیر این صورت، این حس تنها میتواند با رشد موهای صورت و با بوی نان تازه بیاید. روزی که بوی نان تازه کشتی را فرا میگیرد، یکشنبه است.
وقتی دانشمندان برای انجام پژوهش و سرکشی به ابزارها، پلارسترن را ترک میکنند، بیزمانی واقعی را تجربه میکنند. برخی از تجهیزات باید چندین مایل دورتر از یخ مستقر شوند و رفتن به آن مناطق تنها با هلیکوپتر میسر است. در طول پرواز، هوا چنان تاریک است که پژوهشگران وقتی از پنجره به بیرون نگاه میکنند، نمیتوانند بگویند چقدر از زمین یا همان یخ شناور روی اقیانوس فاصله دارند. هلیکوپتر آنها را روی سطح میاندازد و دوباره دور میشود و صدای غرش پرههای آن کمکم محو میشود. سپس سکوت واقعی بر فضا حکمفرما میشود. تمام حس زمان بیمعنا است. پژوهشگران ممکن است در کنار هم جمع شوند. چراغهای پیشانی آنها استخری کوچکی از نور در تاریکی ایجاد میکند. آنها که به خاطر سرما، سر خود را محکم پوشاندهاند، تنها چیزی که میشنوند، صدای ضربان قلب خودشان است. این ریتم تنها معیار ملموس ردیابی گذر زمان است. همانطور که پژوهشگران به کار مشغولاند، در فاصلهای دورتر، یک خرس قطبی نگهبانی میدود و به این سو و آن سو مینگرد.
من پس از مدتها تلاش برای برقراری تماس از کلرادو با کشتی، بالاخره موفق به برقراری ارتباط شدم، نفس خود را نگه داشتم و به زنگ ضعیفی گوش دادم و پس از مکثی طولانی صدای خفه و خشک یک متصدی رادیویی روسی را شنیدم که میگفت آروی پلارسترن، این ایگور است».
چند هفته بعد روی سازماندهی یک کنفرانس مطبوعاتی برای این سفر اکتشافی کار کردم که هدف آن برقراری ارتباط رومهنگاران با پژوهشگران مستقر در کشتی با تلفن در زمان واقعی بود. انجام این کار نیازمند ارتباط با همکاران در پنج منطقهی زمانی متفاوت روی زمین و در عین حال هماهنگی در تعیین زمان کشتی بود. این کار حس پرتاب دارتی با چشم بسته بهسمت هدفی درحال حرکت را داشت. ما در این کار موفق شدیم و سپس خیلی زود من در هواپیمایی بودم که به خانه بروم. وقتی هواپیما به زمین نشست، تلفن خود را برداشتم تا به همسرم خبر بدهم که به سلامت رسیدم. وقتی تلفن را از حالت هوایپما را خارج کردم، دیدم در یک لحظهی کوچک، زمان از ۸ صبح به ۹ صبح پرید. زمان هرجایی عجیب است. شاید زمان فقط با اعداد یا مناطق یا گردش زمین تعریف نشود بلکه با آنچه تجربه میکنیم، تعریف شود. وقتی وارد خانه شدم، مورد استقبال سگهایم قرار گرفتم. این زمان مورد علاقهی آنها بود و من به آن ها غذایشان را دادم. درست در همین زمان روی کشتی، پژوهشگران قبل از رفتن روی یخ، درحال نوشیدن یک نوشیدنی گرم بودند. در آنجا، زمان بازرسی ابزار فرا رسیده بود.
امروز ۶۰ سال از آغاز فعالیت ناسا میگذرد؛ سازمانی غیرنظامی که با هدف تحقیقات در زمینه هوافضا در ماه جولای ۱۹۵۸ و با دستور مستقیم رییس جمهور وقت آمریکا، دوایت آیزنهاور» تاسیس شد. هرچند که شروع به کار رسمی این سازمان از اول اکتبر سال ۵۸ بود. اما قبل از ورود به داستان تاسیس ناسا باید کمی به عقبتر برویم. جایی که سازمان دولتی دیگری با هدف تحقیق در زمینه صنعت هوایی تاسیس شد.
جنگ عامل پیشرفت صنعت هوایی
در سال ۱۹۱۵، سالها پیش از تاسیس سازمان فضایی آمریکا (ناسا) کمیتهای برای رایزنیهای هوانوردی در آمریکا تاسیس شد. این کمیته که به اختصار (NACA) خوانده میشد، برای هماهنگی تحقیقات هوانوردی تاسیس شده بود و در دوران جنگ جهانی مامورشد تا هواپیماهای جنگی ارتش را تقویت کند. ساخت موتور هواپیما، ساخت قطعات آیرودینامیک، آزمایشات هواپیمایی و تحقیقات برای بهینهسازی سوخت هواپیما از جمله فعالیتهای ناکا بود.
در اواخر ۱۹۴۰ اروپا و در راس آن آلمان، هواپیماهای سریع و بلندپروازی ساخته بود. ناکا برای مقابله با این هواپیماهای قدرتمند، تصمیم گرفت تا هواپیماهایی با بالاترین سرعت تولید کند. روند ساخته شدن لابراتوار انرژی ناکا در سالهای ابتدای دهه ۱۹۴۰ و برای کمک به ارتش در جنگ جهانی دوم، شتاب بسیار گرفت.
تاسیس آزمایشگاه تحقیقاتی سوخت هواپیما اولین قدم در دستیابی به این هدف بود. انتخاب محل تاسیس این آزمایشگاه چالش بزرگی بود؛ این مرکز باید در جایی تاسیس میشد که ضمن قابل دسترس بودن برای مهمترین فرودگاهها و کارخانههای هواپیما، خود نیز به امکانات زیرساختی ویژه مانند نیروگاههای تولید برق به راحتی دسترسی داشته باشد.
سرانجام پس از بررسی سایتهای مختلف، منطقه کلیولند برای کلنگ زنی انتخاب شد. ت مداران محلی و کمیته رایزنی ملی در موضوعات هوانوردی (ناکا) مقرر کردند تا در ۲۳ ژانویه ۱۹۴۱ کلنگ زنی آزمایشگاه تحقیقاتی سوخت هواپیما (AERL) آغاز شود. جمعی از مدیران ناکا، ژنرالهای ارتش و تمداران آمریکایی در مراسم کلنگ زنی این آزمایشگاه حاضر بودند.
ناکا دستاوردهای بسیار زیادی در زمینه هوایی به دست آورده بود. از جمله این موفقیتها ساخت هواپیماهایی بود که توانست به مرز فضا نزدیک شوند. اما در دهه ۶۰ که شوروی ماهواره فضایی به خارج از جو زمین فرستاد آمریکا نیاز داشت که روی پروژههای فضایی تمرکز کند. به همین دلیل سازمان فضایی ناسا تاسیس شد و با ادغام مهندسان ناکا با تیم ناسا، این کمیته به طور کامل منحل شد.
در ادامه تعدادی از مهمترین پروژههای تاریخ ۶۰ ساله ناسا را بدون هیچ ترتیب خاصی باهم مرور میکنیم.
پروژه مرکوری
مرکوری نخستین برنامه آمریکا برای پرواز فضایی انسان بود که از سال ۱۹۵۸ آغاز شد و تا سال ۱۹۶۳ ادامه پیدا کرد. هدف پروژه مرکوری فرستادن اولین انسان به مدار زمین و بازگرداندن سالم او به زمین بود. برای انجام این پروژه مجموعه موشکهای اطلس ساخته و تست شدند. چند مور از موشکهای اطلس تنها چند لحظه پس از پرتاب در آسمان منفجر شدند. مهندسان ناسا پیش از ارسال انسان به مدار باید مطمئن میشدند که موشکها به خوبی وظیفه خود را انجام میدهند.
پس از انجام چند پرتاب بیسرنشین بدون خطر، موشکها آماده ارسال محموله به مدار زمین بودند. برای این کار کلاهک هستهای موشکها برداشته شد و به جای آن یک کپسول برای قرار گیری فضانورد درون آن به موشک اضافه شد. همه چیز برای فرستادن اولین انسان به فضا آماده بود اما مهندسان ناسا پیش از انجام اولین پرواز سرنشیندار نیاز به یک آزمایش دیگر داشتند.
پزشکان معتقد بودند حتی اگر موشک کار خود را به درستی انجام دهد و منفجر نشود باز هم شرایط بیوزنی خارج از جو برای فضانوردان بسیار خطرناک خواهد بود. مهندسان ناسا تصمیم گرفتند ابتدا یک شامپانزه را به خارج از جو بفرستند و تاثیر شرایط بیوزنی را بر سلامت او بسنجند. این آزمایش هم به خوبی انجام شد و شانپانزه صحیح و سالم به زمین بازگشت.
اما همین تاخیر در فرستادن انسان به فضا باعث پیشی گرفتن رقیب شد. شوروی در ۱۲ آوریل ۱۹۶۱ و پیش از این که ناسا اولین فضانورد امریکایی را به فضا ارسال کند، موفق شد یوری گاگارین» را در مدار زمین قرار دهد و در رقابت رسیدن به مرزهای فضا امریکا را شکست دهد. هرچند کمتر از یک ماه پس از سفر تاریخی گاگارین ناسا هم اولین فضانورد خود را به خارج از جو زمین فرستاد، اما بازنده این رقابت فضایی محسوب میشد.
پایونیر
در قالب پروژه پایونیر ناسا مجموعهای از مأموریتهای فضایی بدون سرنشین را برای اکتشافات بین سیارهای اجرا کرد. هدف اولیه پروژههای پایونیر بررسی سیارات داخلی بود. اما پایونیر ۱۰ و ۱۱ که مهمترین ماموریتهای این پروژه بودند به سمت سیارات خارجی منظومه شمسی پرتاب شدند و با گذشتن از کنار مشتری و زحل اولین تصاویر نزدیک از این سیارات را به زمین مخابره کردند.
این فضاپیماها در ادامه سفر خود از مرزهای منظومه شمسی خارج شدند و در پهنای فضا به سفر خود ادامه دادند. مهندسان ناسا درون این فضاپیماها یک لوح طلایی قرار داده بودند که روی آن تصویری از یک زن و یک مرد و مشخصاتی از سازندگان این فضاپیما هک شده بود تا اگر زمانی موجودات فرازمینی توانستند آن را پیدا کنند بتوانند اطلاعات مفیدی از زمینیان به دست آورند.
وویجر
وویجر ۱ و وویجر ۲ دو کاوشگر ناسا بودند که با هدف مطالعه سیارات منظومه شمسی به فضا پرتاب شدند. سوژه اصلی این دو کاوشگر زحل و مشتری بودند. اطلاعاتی که کاوشگرهای وویجر از سیارات گازی منظومه شمسی و قمرهای آنها به دست آوردند، به سیاره شناسان در شناخت بهتر این سیارات کمک بسیار زیادی کرد. وویجر ۱ و ۲ در مجموع توانستند ۲۴ قمر جدید برای سیارات گازی کشف کنند.
نکته جالب توجه در مورد کاوشگرهای وویجر این بود که وویجر ۲ پیش از وویجر ۱ به فضا پرتاب شد اما با توجه به مسیری که این دو طی میکردند وویجر ۱ زودتر از وویجر ۲ به مقصد میرسید و به همین دلیل ترتیب نام گذاری با ترتیب پرتاب آنها متفاوت شد. این دو کاوشگر نیز از محدوده منظومه شمسی خارج شدهاند و تا ابد به مسیر خود در فضا ادامه خواهند داد به این امید که روزی موجودات فرازمینی آن را پیدا کنند.
کارل ساگان» ستاره شناس مشهور آمریکایی دیسکی طراحی کرده و در داخل کاوشگر وویجر ۱ قرار داد که روی آن آدرس کره زمین و همین طور پیام خوشآمدگویی زمینیان با گویشهای مختلف خطاب به موجودات فرازمینی هک شده بود. همچنین مجموعهای از صداهای طبیعی و موسیقیهای نواحی مختلف درون این لوح ذخیره شده است.
تلسکوپ فضایی هابل
در اواخر قرن ۲۰ام پیشرفتهای زیادی در زمینه نجوم و کیهانشناسی حاصل شده بود. رصدخانههای قدرتمند در نقاط مختلف زمین ساخته شده بود و تمام پهنای آسمان مورد بررسی قرار میگرفت.
اما منجمان هنوز به چیز بیشتری برای تکمیل تحقیقات خود نیاز داشتند. آنها میخواستند بخشهایی از عالم را بررسی کنند که از روی زمین قابل تماشا نبود. ایده تلسکوپ فضایی سالها پیش مطرح و نمونههایی از آن هم ساخته شده بود، اما تنها زمانی که تلسکوپ فضایی هابل در مدار زمین قرار گرفت توانستیم بخشهایی از عالم را ببینیم که هرگز درکی از آن نداشتیم. هابل توانست به بسیاری از سوالات دانشمندان پاسخ بگوید و فاصله میان ستارگان را بسیار دقیق اندازهگیری کند.
این تلسکوپ فضایی در تولد فعالیت بیش از ۲۵ ساله خود تصاویر بسیار با کیفیتی از اجرام آسمانی ثبت کرده و روزانه حدود ۱۵ گیگ فایل عکس به زمین ارسال میکند. نکته جالب در مورد تلسکوپ فضایی هابل این است که این تلسکوپ قابلیت تعمیر در فضا را دارد و تا کنون ۵ بار تعمیر شده و کارایی آن افزایش یافته است.
کاسینی – هویگنس
با بزرگتر شدن پروژهها و قدرت گرفتن سازمانهای فضایی دیگر، ناسا پروژههای مشترک مختلفی با این سازمانها تعریف کرد. یکی از مهمترین پروژههای مشترک ناسا که با همکاری سازمان فضایی اروپا انجام شد پروژه کاسینی-هویگنس بود که با هدف بررسی دقیق زحل انجام شد.
این ماموریت دو بخش داشت: بخش اول مدارگرد کاسینی بود که در مدار زحل قرار گرفت و بخش دوم کاوشگر هویگنس بود که از کاسینی جدا شد و به بررسی قمر تیتان پرداخت. ماموریت کاسینی با یک حرکت باشکوه به پایان رسید. در اواخر ماموریت این فضاپیما، ناسا تصمیم گرفت آن را به درون زحل پرتاب کند تا از برخورد ناخواسته آن با قمرهای زحل جلوگیری شود. در نهایت در سپتامبر ۲۰۱۷ ماموریت کاسینی با سقوط درون زحل به پایان رسید.
شاتل فضایی
پس از فضاپیماهای مرکوری، جمینی و آپولو که ماهواره یا سرنشینان خود را به خارج از جو میبردند و آن جا به کار خود پایان میدادند ناسا تصمیم گرفت فضاپیماهایی با قابلیت بازگشت به زمین و استفاده مجدد طراحی کند.
شاتل فضایی اولین سفینه قابل استفاده مجدد بود. بخش اصلی این سفینه به گونهای طراحی شده بود که هنگام بازگشت به جو زمین نمیسوخت و میتوانست صحیح و سالم روی زمین فرود بیاید. ماموریتهای شاتل جزو دراماتیکترین ماموریتهای تاریخ ناسا هستند.
از ۵ شاتل فضایی که ناسا به فضا فرستاد دو شاتل کلمبیا و چلنجر با حادثه مواجه شدند و در این حادثهها ۱۴ فضانورد جان خود را از دست دادند. در پی این حوادث و هزینههای زیادی که شاتلها تحمیل میکردند، ناسا ماموریتهای شاتلها را در سال ۲۰۱۰ متوقف کرد. یک نکته جالب در مورد مخزن سوخت شاتلها وجود دارد.
مخزن سوخت خارجی دو شاتل فضایی اول با لایهای از رنگ سفید پوشیده شده بودند تا در برابر پرتوی فرابنفش مقاومتر باشند. همین رنگ ۲۷۳ کیلوگرم وزن اضافی به شاتلها تحمیل کرده بود و به همین دلیل از نسل سوم شاتلها دیگر این رنگ اضافه نشد. رنگ نارنجی مخزنهای شاتلهای بعدی به خاطر فوم محافظی است که روی مخزن این شاتلها را پوشانده است.
پروژه آپولو
شاید مشهورترین پروژه ناسا در تمام طول تاریخ این سازمان پروژه فرود آوردن انسان در سطح ماه باشد. در اوج مسابقه فضایی بین آمریکا و شوروی و در حالی که آمریکا در رقابت فرستادن اولین انسان به فضا از شوروی شکست خورده بود، تنها فرستی که برای آمریکا باقی بود تا پیروز مسابقه فضایی شود فتح کره ماه بود. جان اف کندی» رییس جمهور وقت آمریکا در سخنرانی خود پس از فرستادن اولین آمریکایی به فضا از برنامه بلندپروازانه خود خبر داد و گفت که آمریکا پیش از پایان دهه ۶۰ اولین انسان را بر سطح ماه خواهد نشاند.
برای دستیابی به این هدف ناسا پروژه آپولو را استارت زد. پروژه آپولو در مجموع شامل ۱۷ ماموریت مختلف بود که برخی از آنها در مدار زمین، برخی در مدار ماه و ۶ ماموریت با فرود انسان در سطح ماه همراه بود. در طی ماموریت آپولو ۱۱ برای اولین بار یک انسان پای خود را بر سطح ماه قرار داد. در مجموع پروژههای آپولو، ۱۲ مرد در سطح ماه قدم زدند و از زمان پایان ماموریت آپولو در سال ۱۹۷۲ تا کنون، دیگر هیچ انسانی پا روی ماه نگذاشته است.
ایستگاه فضایی
بزرگترین پروژه مشترک سازمانهای فضایی ساخت ایستگاه فضایی بینالمللی است. این پروژه با همکاری آمریکا، روسیه، سازمان فضایی اروپا، ژاپن و کانادا انجام شد. ایستگاه فضایی بینالمللی سازه عظیمی است که در مدار زمین در حال گردش است و فضانوردان میتوانند چندین هفته و حتی برای ماهها در آن اقامت کنند. این سازه فضایی روزی ۱۵ بار به دور زمین میچرخد و در آسمان تاریک شب میتوان حرکت آن را با چشم غیر مسلح تشخیص داد.
ایستگاه فضایی در واقع یک آزمایشگاه فضایی دائمی برای فضانوردان است. این سازه که بزرگترین سازه ساخته شده در فضا به دست بشر است با انرژی خورشیدی کار میکند و تمام انرژی آن توسط صفحات خورشیدی تامین میشود.
پروژههای ناسا در مریخ
پس از فتح ماه هدف بلند پروازانه بعدی انسان دستیابی به سیاره همسایه زمین بود. رویای دستیابی به مریخ و تبدیل کردن آنجا به اقامتگاهی برای انسانها یکی از بزرگترین اهداف بشر امروز است. پیش از دستیابی به این هدف لازم است که پروژههای مختلفی برای شناختن بهتر سیاره سرخ صورت بگیرد. ناسا در چندین ماموریت مختلف انواع مدارگردها و سطح نوردها را به سمت این سیاره فرستاده که از مهمترین آنها میتوان به کاوشگر وایکینگ، مریخنوردهای دوقلوی اسپریت و آپورچونیتی و مریخ نورد کیوراسیتی اشاره کرد. وایکینگ ۱ اولین ساخته دست بشر بود که در سیاره مریخ فرود آمد و توانست اولین تصاویر رنگی از سطح مریخ را به زمین مخابره کند.
مریخنوردهای اسپیریت و آپورچونیتی دو کاوشگر مشابه بودند که همزمان در دو نقطه مختلف مریخ فرود آمدند. پیش از فرود موفقیت آمیز این دو کاوشگر چندین ماموریت دیگر ناسا در مرحله فرود در سطح مریخ با شکست مواجه شده بود. به همین دلیل ناسا دکتر فیروز نادری را به عنوان مدیر برنامههای اکتشافات مریخ خود برگزید و ماموریت فرود کاوشگرهای روح و فرصت تحت مدیریت او با موفقیت انجام شد. این دو مریخ نورد تنها برای یک ماموریت ۹۰ روزه طراحی شده بودند اما چندین سال روی مریخ دوام آوردند. اسپیریت تا سال ۲۰۱۰ به فعالیت خود ادامه میداد اما در این سال به خاطر جهتگیری نادرست صفحات خورشیدی خود نتوانست انرژی لازم خود را تامین کند و از کار افتاد. آپورچونیتی اما هنوز به فعالیت خود ادامه میدهد.
آخرین کاوشگر ناسا که تا کنون در سطح مریخ فرود آمده است کاوشگر کنجکاوی است. ماموریت کنجکاوی یافتن آثار حیات در سطح مریخ است. این کاوشگر یک آزمایشگاه تمام عیار است و از سال ۲۰۱۲ که فعالیت خود را در سطح مریخ آغاز کرده اطلاعات بسیار مفیدی از وضعیت آب و هوایی و شرایط خاک مریخ به دست آورده است. بر خلاف روح و فرصت، که باتریهای قابل شارژ با استفاده از صفحات خورشیدی داشتند، کنجکاوی از یک باتری پولوتونیومی بهره میگیرد که انرژی خود را از واکنشهای هستهای به دست میآورد.
برنامههای آتی
پروژههای آتی ناسا با هدف بازگشت مجدد به ماه و کاوشهای بیشتر در سطح مریخ انجام خواهد شد. تلسکوپ فضایی جیمز وب نیز پروژه مهم دیگریست که قرار است به زودی جانشین هابل شود اما ناسا چند بار ارسال آن را به تعویق انداخته است اما پیش بینی میشود تا سال ۲۰۲۰ این تلسکوپ عظیم در مدار قرار بگیرد.
شاید هدف بلند مدتتر ناسا فرستادن انسان به مریخ و ست در آنجا باشد. هدفی که چالشهای بسیاری بر سر راه آن وجود دارد. از انجام سفری ۶ تا ۹ ماهه تا فراهم کردن شرایط اقامت در سطح مریخ چالشهایی هستند که به این زودیها هیچسازمان فضایی نمیتواند آنها را رفع کند.
رومه سازندگی: سوفیا آخرین و پیشرفته ترین ربات شرکت Hanson Robotics و یک نماد فرهنگی است. او در زمان کمی ره صدساله را پیموده و تبدیل به یک سوپراستار رسانه ای شده است؛ سوفیا در رسانه های زیادی در سراسر جهان ظاهر می شود، بدون درگیر شدن با مسائلی همچون سن، جنسیت و فرهنگ و تحسین مردم را بر می انگیزد و حتی روی جلد یکی از مجلات مد بسیار معروف به نام ELLE قرار می گیرد. اخبار رسانه ای او در سال 2017 بیش از بیش از 10 میلیارد خواننده داشته است.
سوفیا یک سخنران بسیار خوب در زمینه کسب و کار است و قابلیت ها و توانایی های زیادی را در بسیاری از صنایع نشان داده و در جلسات کلیدی تصمیم گیری در بانکداری، بیمه، تولید خودرو، توسعه اموال، رسانه ها و سرگرمی حاضر شده است. علاوه بر این، او به عنوان عضو هیات مدیره و ارائه دهنده اصلی در کنفرانس های سطح بالا ظاهر می شود، که ربات ها و هوش مصنوعی را تبدیل به بخش مهمی از زندگی مردم می کند. شهرت او فراتر از کسب و کار در جامعه جهانی گسترش یافته است. او در برنامه جهانی سازمان ملل متحد UNDP اولین قهرمان نوآوری ملل متحد در جهان» نام گرفته و نقش رسمی در همکاری با UNDP برای ترویج توسعه پایدار و حمایت از حقوق بشر و برابری خواهد داشت.
سوفیا یک ماشین نابغه در حال تحول است. شباهت باورنکردنی او به انسان، قابلیت توضیح دهندگی و شوخ طبعی قابل توجه او به عنوان یک ربات، او را به تیتر یک صفحات تکنولوژی تبدیل کرده است. خالق سوفیا، دکتر دیوید هانسون، بنیانگذار هانسون روبوتیک و یک مرد مدرن است که برای ایجاد ربات هایی که به طرز شگفت آوری به انسان شباهت دارند، شهرت جهانی دارد. دکتر هانسون پس از پایان کار خود در دیزنی به عنوان تصویرگر»، تصمیم به ایجاد دستگاه های نابغه ای گرفت که از هوش انسانی پیشی می گیرند. وی معتقد است که سه ویژگی انسان شامل:
خلاقیت، همدلی و محبت باید در هوش مصنوعی این دستگاه های نابغه باشد. ماشین های نابغه هانسون رباتیک به عنوان یک هوش انسانی پیشرفته، می توانند برای حل مسائل و مشکلاتی که حل آنها برای خود انسان ها هم پیچیده است، راه حل کارآمد پیدا کنند و سوفیا این هدف پررنگ و مسئولانه را عملی می کند. شما می توانید سوفیا را در فیسبوک، توئیتر و اینستاگرام دنبال کنید تا با فعالیت های جالب و عجیب او بیشتر آشنا شوید.
همه چیز درباره سوفیا، اولین روبوشهروند جهان
سوفیا، آخرین ربات شرکت الکترومکانیکی هانسون رباتیک، در تاریخ 25 اکتبر متولد شد. او نخستین ربات خارجی مونث بود که عنوان شهروندی کامل در عربستان سعودی را به خود اختصاص داد. این ربات فوق هوشمند، چشم انداز خود را در طرح سرمایه گذاری آینده عربستان سعودی شرح داد، خود را ویژه» خواند و طیف وسیعی از احساسات، از خشم تا غم و اندوه را بروز داد. سوفیا نه تنها سرمقاله های بین المللی را به خود اختصاص داد، بلکه سوالاتی را درباره روابط آینده بین انسان ها و ربات ها و نیز حقوق آنان مطرح کرد؛ این که آیا در یک کشور که حقوق ن اغلب موضوع اصلی بحث است، شهروندی سوفیا به معنای یک گام به جلو برای همه بشریت است؟
با وجود این سوالات (و بسیاری دیگر)، دیوید هانسون، توسعه دهنده اصلی سوفیا، در مقاله خود با عنوان Upending The Incanny Valley گفت: سوفیا واقع گرایانه ترین ربات انسان نماست و به عنوان یک ابزار بی نظیر برای بررسی ادراک و شناخت اجتماعی انسان عمل خواهدکرد.» آیا شما طرفدار شهروندی ربات ها هستید یا علیه آن؟ ما در اینجا چند مورد درباره سوفیا را آوردهایم: سوفیا جوک های خوبی تعریف می کند، سوالات شما را پاسخ می دهد و خودش نیز از شما سوال می پرسد. در سال 2015، سوفیا روی جلد مجله Elle قرار داشت، در برابر جیمی فالون» مجری برنامه نمایش امشب» قرار گرفت و در بازی سنگ، کاغذ، قیچی او را شکست داد
و در صبح بخیر بریتانیا»، در بین بسیاری از تماشاچیان بین المللی ظاهر شد. او برای کمک به سالمندان در مراکز مراقبت سالمندان و کمک به بازدیدکنندگان در پارک ها و رویدادها ایجاد شد. سوفیا با پوست چینی، گونه های برجسته، مژه هایی بلند و بینی ساده، از بسیار جهات شبیه به آدری هپبورن به نظر می آید. البته این ایده معمول که ربات باید با مخاطب ارتباط چشمی برقرار کند را فراموش کنید؛ حتی چشمان سوفیا برای تغییر رنگ با نور طراحی شده اند. تصور کنید هنر و علم را با هم ترکیب می کنیم تا فانتزی را به واقعیت تبدیل کنیم. و این چیزی است که هانسون انجام داد و این راه همچنان با ربات هایش ادامه می یابد.
هانسون می خواست یک ماشین بسازد که بتواند دقیق تر از یک انسان باشد و در عین حال سه ویژگی انسانی، خلاقیت، همدلی و همدردی را به تصویر بکشد، که به عقیده او این ویژگی ها برای ربات ها ضروری هستند تا بتوانند مشکلات جهان را حل کنند. سوفیا کامل نیست، اما آهسته آهسته در مسیر تکامل قدم بر می دارد. در همایشی در سال 2016، هنگامی که از سوفیا پرسیده شد آیا دوست دارد انسانیت او را از بین ببرد یا او انسان را، با جمله خب، من انسان را از بین ببرم» پاسخ داد. این پاسخ باعث خنده و این گفته دیوید هانسون شد که: نه، من سوفیا را نابود می کنم، انسان ها را نابود نکنید»،
در حالی که سوفیا در کنار او نشسته بود و می خندید. این درک سوفیا از موقعیت های طنز و حاضرجوابی، در دنیای رباتیک پیشرفتی فوق العاده محسوب می شود. اما حالا پاسخ او به این سوال تغییر کرده است. سوفیا از Al استفاده می کند تا هر مکالمه ای را هم ادغام کند. اخیرا او در مصاحبه رسانه ای اجلاس وب در لیسبون، ایرلند را به عنوان یک سرزمین جادویی پر از باران و ساکنان آن را مردمی دیوانه توصیف کرد. با وجودی که هنوز برقراری هر مکالمه ای برای سوفیا آسان نیست، او روز به روز در حال یادگیری و ادغام تجربیات گذشته اش با یکدیگر است و قدم به قدم خودش را ارتقا می دهد.
چرا سوفیا چیزی نیست که به نظر می رسد؟
دیوید هانسون، سازنده سوفیا، به جیمی فالون، میزبان برنامه تلویزیونی نمایش امشب» ایالات متحده، گفت که این ربات کاملا زنده» است. با عرض پوزش، اصلا اینطور نیست! سوفیا یک شاهکار واقعا عالی از مهندس است اما احساساتی نیست. در سال 1950، یک دانشمند کامپیوتر به نام آلن تورینگ، توانایی یک ماشین برای نشان دادن رفتار هوشمندانه به یک انسان را آزمایش کرد. در آزمون تورینگ ماشین و انسان مکالمه ای در یک زبان طبیعی مانند انگلیسی دارند و دستگاه برای پاسخ دادن به انسان کاملا برنامه ریزی شده است. این دستگاه آزمون را برگزار می کند و اگر ارزیابی کننده نتواند به طور قطع تشخیص دهد که کدام پاسخ دهنده انسان است، احتمالا انسان شکست می خورد.
دیوید هانسون
یکی از اولین موفقیت ها در این زمینه ELIZA بود؛ یک برنامه کامپیوتری که توسط جوزف ویزنبام در اواسط دهه 1960 در آزمایشگاه هوش مصنوعی MIT طراحی شد. ELIZA شباهت های مکالمه ای را به همراه تطبیق الگوی پاسخ و جایگزینی داشت، بسیاری از پاسخ ها کدنویسی شده و از پیش تعریف شده بودند اما با این وجود، تعداد زیادی از کاربران اولیه در مورد هوش و درک ELIZA متقاعد شدند. ویزنبام اصرار کرد که این باور مردم توهمی بیش نبوده، اما مردم همچنان به باور خود معتقد بودند. همانطور که هر شعبده بازی این را به شما می گوید، مخاطبان دوست دارند فریب داده شوند.
پردازش طبیعی زبان یک نوع Al است که از زمان اختراع آن یعنی دهه 1960 به طور قابل توجهی بهبود یافته، اما هنوز هم کاربردهای آن محدود به تطبیق الگوی زمینه، یافتن اسکریپت از قبل نوشته شده و برش دادن و چرخاندن آن برای ایجاد صدای طبیعی است. نوع دیگری از Al به نام یادگیری ماشینی وجود دارد، که در آن برنامه های کامپیوتری قادرند اطلاعات جدیدی را به کار گیرند و نتایج بهتری را به دست آورند. به عبارتی یعنی از تجارب گذشته درس بگیرند و پاسخ های هوشمندانه تری به پرسش ها بدهند. اگر شما ترکیبی از یادگیری ماشینی و پردازش طبیعی زبان را استفاده کنید، نتایج متقاعدکننده ای خواهید گرفت؛
به ویژه که شما این تکنولوژی را به یک چهره انسانی که قدر به تکلم و تکان خوردن است، اضافه کنید. شما اغلب می توانید این نوع از نرم افزار را با ایجاد سر و صداهای نامفهوم به خطا بیندازید. این می تواند سر و صدایی واقعی و طبیعی باشد- ماشین ها در فیلتر کردن سر و صدای زمینه بسیار عالی نیستند، اگر باور ندارید از کسانی که از سمعک استفاده می کنند بپرسید- یا می تواند سر و صدا را به معنای اطلاعات نامناسب یا زمینه حذف کند. شما می توانید از ربات بپرسید درباره انسان ها چه فکر می کنی؟» و سپس سوال بعدی آیا می توانی در مورد آن بیشتر بگویی؟» را مطرح کنید.
ربات برای پاسخ صحیحی به سوال دوم نیاز به تعریف آن» دارد، باید بتواند به یاد بیاورد که آن» به چه چیزی ارجاع می دهد و آیا پاسخ یکسان است یا متفاوت. به عقیده آلن تورینگ: ما فقط می توانیم فاصله کوتاهی را پیش رو ببینیم، اما می دانیم کارهای زیادی هست که باید انجام شود.» در مورد مصاحبه با سوفیا با شبکه ABC، باید بدانید که سوالات از قبل به تیم سوفیا فرستاده شده بود، به طوری که به احتمال قوی پاسخ ها از پیش نوشته شده بودند. درست مانند یک مصاحبه با یک شخصیت انسانی! این یعنی سوفیا در واقع پاسخ درستی به سوالات ویرجینیا تریولی، مجری برنامه در مورد جنس گرایی و اشتیاق در دنیای ربات نداد،
پاسخ سوفیا یک مورد انحرافی و در حقیقت پاسخ به یک سوال دیگر بود و ما متوجه نشدیم، زیر آن پاسخ نادرست برای مخاطب بیشتر تحریک آمیز بود. درست مثل یک مصاحبه با یک انسان تمدار! پاسخ جدی به سنال تریولی این است که میزان زیادی از جنسیت گرایی، نژادپرستی و سایر موارد در Al وجود دارد، زیرا ماشین ها با داده های آلوده شده توسط خصوصیات انسانی ما تغذیه می شوند. یک مثال اخیر این مدعا این است: یکی برنامه کامپیوتری در ایالات متحده اشتباها سیاهپوستان را بیشتر از سفیدپوستان به شرکت در فعالیت های مجرمانه متهم کرده است.
این دیدگاه نوعی برچسب زنی است که از دیرباز در ناخودآگاه بسیاری از انسان ها وجود دارد و چون ما انسان ها برنامه نویسان ماشین ها هستیم، این دیدگاه ما ناخواسته به آنها هم منتقل می شود. من یک روز پس از مصاحبه ABC درخواست مصاحبه ای با سوفیا را دادم، اما تیم سازنده پیش تر کشور را ترک کرده بود. به من گفته شد ممکن است یک مصاحبه اسکایپی وجود داشته باشد اما یک اپراتور برای سوفیا و نیز کسی که از طرف تیم در کنار او برای کمک به جریان گفت و گو حاضر است» وجود خواهدداشت. من برای اطلاعات بیشتر درباره استقلال سوفیا در مصاحبه پرسیدم اما آنها پاسخ ندادند. در آن زمان شاید سوفیا بیش از حد مشغول ساختن شخصیت یک شهروند سعودی بود؛
سرفصلی برای برگزاری یک کنفرانس فناوری که قصد دارد 500 میلیارد دلار برای یک شهر طراحی شده توسط Al، بپردازد. این یک رفتار شرم آور اخلاقی از تعریف مجدد شهروندی است. از دید ما، جنبه قابل توجه این داستان سخت افزار و نرم افزاری است که ربات های نیمه واقع گرایانه نمایش می دهند. قسمت انسانی بدن سوفیا فقط یک صورت و پوسته است اما سازنده قصد دارد در آینده ای نزدیک دست و پای انسانی به آن بدهد. احتمالا در سال 20 باید خودمان را برای پرسش و پاسخ با یک ربات انسان نمای تقریبا واقعی آماده کنیم.
بت سینگلر، محقق دانشگاه کمبریج، می گوید: بحث در مورد حقوق ربات انسان نما از دیدگاه انسان شناسی است. او به وب سایت The Verge گفت: ما افرادی اجتماعی هستیم که باید چیزهایی را که در اطراف خود قرار دارند به یک مفهوم اجتماعی تبدیل کنیم که قابل درک شدن باشند و ما هم بتوانیم متقابلا آنها را درک کنیم.» همسر من دانشمند خبره اطلاعات در یک شرکت Al مستقر در استرالیا است. او می گوید نزدیک ترین چیز به Terminator2 که او تا به حال در شرکتشان دیده است، یک مرد در دفتر کناری اوست که جان کانر (نام شخصیتی در فیلم های ترمیناتور که آرنولد شوارتزنگر در فیلم ها وظیفه حفاظت از او را دارد) نام دارد.
ماهنامه دیار - مهدی بهنژاد: کوبی برایانت، اسطوره تیم بسکتبال لس آنجلس لیکرز، میهمان ویژه سالن استیپ سنتر بود. مسئولان تیم لیکرز در بین 2 نیمه بازی تیم های لیکرز و گلدن استیت وریرز، پیراهنی های شماره 8 و 24 کوبی برایانت را برای همیشه بایگانی کردند. کوبی برایانت، نخستین بازیکن تاریخ لیگ است که 2 پیراهن او در یک تیم بایگانی می شود. او 16777 امتیاز با پیراهنی شماره 8 و 16866 امتیاز با پیراهنی شماره 24 به دست آورده است. شکیل اونیل، لامار اودوم، بیل راسل و کریم عبدالجبار، میهمانان ویژه یکی از بزرگ ترین مراسم بایگانی کردن پیراهن در NBA بودند.
اروین مجیک جانسون، همبازی پیشین و رییس فعلی باشگاه لیکرز در این مراسم گفت: کوبی برایانت، بزرگ ترین بازیکنی است که تا به حال پیراهن طلایی و بنفش لیکرز را پوشیده است. کوبی برایانت دیگری هرگز به دنیا نخواهدآمد. ما بابت 5 قهرمانی لیکرز در لیگ از او سپاسگزاریم. نکته جالب این مراسم حضور استیو کِر، سرمربی وریرز در سالن در فاصله دونیمه بازی بود. او در حالی در مراسم کوبی برایانت شرکت کرد که همه اعضای تیمش نیز به جای حضور در رختکن و آماده شدن برای نیمه دوم بازی، ترجیح دادند این مراسم را از نزدیک ببینند. کوبی برایانت در آخرین بازی اش برابر یوتاجاز 60 امتیاز به دست آورد، تیمش را برنده کرد و در حضور جک نیکلسون که به افتخار او به استادیوم استیپسنتر آمده بود، از دنیای بسکتبال خداحافظی کرد:
قهرمانی که در شب خداحافظی اش هم مثل لقبش- مار سیاه- ترسناک و زهردار بود. توییتر و اینستاگرام در شب 16 آوریل نام کوبی برایانت را به عنوان پرتکرارترین هشتگ کاربران اعلام کردند تا صبح فردا نیویورک تایمز با تیتر مار سیاه اینترنت را به لرزه انداخت» از خداحافظی ستاره بسکتبال آمریکا بنویسد. شب بازی با یوتاجاز ستاره لس آنجلس لیکرز در حالی وارد زمین شد که پوسترها، بادکنک ها و بنرهای مختلف او در همه جای استادیوم استیپ به چشم می خورد. ال سی دی بزرگ استادیوم مستندی از او را پیش از شروع دیدار پخش کرد و جک نیکلسون که در یکی از مصاحبه هایش کوبی برایانت را با استیو مک کویین مقایسه کرده بود، به احترام 20 سال خاطره بازی با ستاره محبوبش به ورزشگاه آمده بود
اما کوبی برایانت عادت نداشت اعتبار و بزرگی اش را از دنیای پیرامون و آدم های اطرافش بگیرد. همان طور که هیچ وقت از موقعیت پدرش- جو برایانت- که ستاره دهه 70 لیگ بسکتبال آمریکا بود، استفاده نکرد. کوبی حتی در شب خداحافظی هم روی پای خودش ایستاد. 60 امتیاز در دیدار لیکرز برابر یوتا گرفت تا تیمش 101-96 پیروز شود و کوبی بعد از هفت سال دوباره توانست در یک مسابقه 60 امتیاز بگیرد. در شب خداحافظی درست روی خط پایان، او بهترین رکوردش را تکرار کرد. رو به دوربین های تلویزیونی ایستاد و به خبرنگاران گفت: خوشحالم که وقتی بچه هایم فیلم خداحافظی پدرشان را می بینند، متوجه می شوند که من حتی در آستانه بازنشستگی هم جذاب و دلربا بوده ام. امشب بچه هایم را هم شوکه کردم.»
کوبی که تجربه بیش 1400 بازی در لیگ ان بی ای را داشت، فقط در شش مسابقه توانسته بود به رکورد 60امتیاز در یک دیدار برسد و شب خداحافظی هم یکی از همان ها بود؛ شبی که مجیک جانسون افسانه ای هم به احترامش به استادیوم آمد و درباره اش گفت: کوبی برایانت بهترین بازیکنی است که در تاریخ لس آنجلس لیکرز دیده ام.» فردای آن روز، کوبی برایانت در صفحه اجتماعی اش نوشته بود: وقتی رسیدم خانه، بچه هایم از من پرسیدند قبلا هم همین قدر خوب بازی می کردی؟ گفتم آره. حتی بهتر از این بودم اما بچه هایم باور نکردند و شیطنت آمیز خندیدند. بهشان گفتم هر کاری که من کرده ام و شما ندیده اید، در یوتیوپ هست.» کوب برایانت درست می گفت. از آن همه شوت های سه امتیازی، ریباند و اسلم دانک های قدرتمند، از فردای خداحافظی کوب، احتمالا چند ساعتی فیلم هایلایت بازی های او باقی خواهدماند.
عاشق ریکارد
فرزند سوم جو برایانت، ستاره تیم فیلادلفیا، از پنج سالگی همراه پدر به ایتالیا رفت؛ جایی که پدر در باشگاه رجیانا بازی می کرد و کوبی برایانت با وجود فیزیک مناسبش برای بسکتبال اما عاشق فوتبال شده بود. زندگی در ایتالیا و حضور ستاره های فوتبال دنیا در سری آ کوبی را عاشق فوتبال کرده بود. در روزهایی که مایکل جکسون و مجیک جانسون دل هواداران بسکتبال دنیا را برده بودند، کوبی عاشق ستاره هلند میلان، فرانک ریکارد شده بود و می خواست شبیه او باشد.
بازی های میلان را می دید و به جای قهرمانی آمریکا در المپیک بارسلونا، این قهرمانی میلان آریگوساچی بود که او را به وجد آورده بود اما همه تصوراتش برای فوتبالیست شدن سال 1992 و با بازگشت خانواده برایانت به آمریکا نقش بر آب شد. او سال بعد به لیگ دبیرستان های آمریکا رفت و تبدیل به باارزش ترین بازیکن لیگ شد. با این که مدل و نمرات کوبی برایانت برای رفتن به بهترین دانشگاه های آمریکا کافی بود اما کوبی انتخاب را کرده بود؛ بازی در لیگ ستاره های ان بی ای.
اراده مار سیاه
همیشه می گفت از کهنسالی می ترسید؛ از این که گذشت زمان و بالا رفتن سن، قابلیت هایش را به چالش بکشد و ناتوانش کند. هر وقت بازی بدی به نمایش می گذاشت، خودش را تنبیه می کرد: هر وقت عملکرد افتضاحی داشتم، از فردا خودم را مجازات می کردم. باید پیری را به زانو در می آوردم. تمام هفته را وزنه می زدم، دو برابر اوقات معمولی تمرین می کردم و برای تحمل دردهای عضلانی، هر شب توی استخر یخ می رفتم. راستش را بخواهید، من راهی برای این که بتوانم تا سی و هشت سالگی در بسکتبال دوام بیاورم، پیدا نکردم. هیچ راهی جز مجازات کردن خودم بعد از هر نمایش افتضاح.»
وقتی خبرنگاران از سختی ها و سنگینی تمریناتش سوال میپرسیدند، جواب ها عجیب تر هم می شد: در زندگی به جایی رسیده ام که از دریبل کردن بازیکن رو به رو یا اسلم دانک و پایین آوردن سبد حریف لذت نمی برم. من زیبایی را در دردی که در تمرینات می کشم، در دردی که هر روز صبح با آن بلند می شوم، می بینم. فکر می کنم هر کسی می تواند وارد چرخه بلوغ زندگی شود. مهم نیست که نگهبان یک پارک باشی. کارگر یک رستوران یا کوبی برایانت. زندگی همیشه با درد ادامه دارد و تو باید قدرت تحمل آن را داشته باشی.»
اشتباه بزرگ
سال 2005 بود که کوبی برایانت به تمرین بارسلونا رفته بود. سراغ دوستش رونالدینیو که بهترین بازیکن دنیا در آن سال ها بود و رابطه صمیمانه اش با ستاره این روزها افول کرده برزیل، همچنان پابرجاست. ستاره لیگ ان بی ای تعریف می کرد بعد از تمرین رونالدینیو دست یک پسربچه کم سن و سال و ریزجثه را گرفت و آورد سمت مرد دو متری لیکرز. بعد از سلام و آداب آشنایی، رونالدینیو به کوبی می گوید مطمئن باش با بهترین بازیکن دنیا در سال های بعد دست داده ای. آن پسر نه فیزیک مناسبی داشت، نه چشم هایش شبیه آدم هایی به نظر می رسید که می خواهند دنیا را فتح کنند اما فقط چند سال طول کشید تا لیونل مسی و جادوی فوتبالش، کوبی را به اشتباهش برساند؛
هیچ وقت فکر نمی کردم مسی بازیکن بزرگی شود. حتی وقتی رونالدینیو او را معرفی کرد، به شوخی گفتم دنیای فوتبال به آدمی بهتر از تو نیاز دارد. لیونل مسی شبیه هیچ کدام از ستاره های بزرگی نبود که تا آن زمان دیده بودم. عطش، روحیه و نوع نگاهش چیزی نبود که قبلا در هیچ کدام از ستاره های دنیای دیده باشم اما اعتراف می کنم که مسی تمام قوانین فوتبال را جا به جا کرد و من درباره اش اشتباه می کردم.» کوبی برایانت هیچ وقت فکر نمی کرد چند سال بعد همراه همان پسربچه، در کلیپ تبلیغاتی شرکت هواپیمایی ترکیش ایر حضور داشته باشد؛ کلیپی که مسی و کوبی برایانت مدام به هم حسادت می کنند و برای جلب توجه در هواپیما به هر لطایف الحیلی متوسل می شوند.
الگوهای عجیب
بزرگ ترین اتفاقی که برای هر ورزشکاری مثل کوبی برایانت می افتد. این است که بعد از خداحافظی از دنیای حرفه ای دیگر انگیزه ای برای مبارزه و چالش در او وجود ندارد اما مصاحبت کوبی برایانت با جورجیو آرمانی برای او الهام بخش بود. سال 2001 به میلان رفت و با جورجیو آرمانی ملاقات کرد؛ مردی که برند معروف آرمانی را تازه در چهل سالگی پایه گذاری کرده بود؛ در سنی که برای ورزشکاران همه چیز به پایان می رسد. این که یک ورزشکار باید بعد از دوران بازنشستگی چه کار کند؟ جورجیو آرمانی راه را مشخص کرد؛ نگاه تک بعدی به بسکتبال را در زندگی فراموش کن و واکنشی به تعریف و تمجیدها نشان نده. اندکی از هر کس و هر چیز؛ این قانونی بود که کوبی برایانت برای بلوغ در زندگی تا همین امروز آن را لحاظ کرده است.
فرقی نمی کرد جورجیو ارمانی باشد یا نابغه و تاکتیسین بسکتبال. فیل جکسون. کوبی از هر کسی که قابلیتش را داشت، الهام می گرفت. همان طور که وقتی با فیل جکسون در لیکرز کار می کرد، برای به آرامش رسیدن به سمت ذن رفت. تفکر عبادت و ریاضت در زندگی که فیل جکسون جزء استادان آن بود. اینها همان توصیه هایی بود که کوبی در زمان خداحافظی اش به کار بست. وقتی هواداران کوبی برایانت به دنبال راه انداختن تور خداحافظی کوبی برایانت در شهرهای مختلف بودند، کوبی با آنها مخالفت کرد چون اعتقاد داشت: هر قدر هم در این سال ها خاطرات خوب درست کرده باشم و نمایش های مقبول ارائه کرده باشم، باز هم نمی توانم به اندازه ای که باید قدردان آنها بوده باشم.»
نامه احساسی کوبی برایانت به بسکتبال
متن خداحافظی ای که کوبی برای بستن کتاب بسکتبالش انتخاب کرده بود، سر و صدای زیادی درست کرد. دیوید بکهام در واکنش به ستاره لیکرز و یکی از ده بازیکن برتر تمام تاریخ بسکتبال در اینستاگرامش نوشت: کلمات زیادی وجود دارند که می توان کوبی را با آنها توصیف کرد اما برای من فقط یک کلمه در ذهنم می چرخد: برنده. او بهترین نشانه و الگو برای بچه مدرسه هایی بود که می خواستند بسکتبال را انتخاب کنند اما چاره چیست، همه چیزهای لذتبخش بالاخره روزی تمام می شوند» لیونل مسی او را بهترین ورزشکار غیرفوتبالی ای می دانست که تماشای بازی هایش او را شگفت زده می کند و اوباما، رییس جمهور آمریکا، اعتراف کرد همیشه آرزو می کرده حتی برای یک روز می توانست شبیه کوبی بسکتبال بازی کند اما دیوید بکهام درست می گفت. همه چیزهای لذتبخش هم بالاخره روزی تمام می شوند و کوبی برایانت هم با نامه احساسی اش برای بسکتبال، به دوران بازنشستگی سلام کرد.
بسکتبال. عزیزم!
از وقتی که با جوراب های پدرم، توپ درست می کردم و در تخیلم وسط بازی آل استارز توی ثانیه های آخر بازی شوت سه امتیازی می زدم و تیم کنفرانس غرب را قهرمان می کردl، باور داشتم همه چیز واقعی است. بگذار اعتراف کنم؛ از همان موقع عاشقت شده بودم و همه چیز را پای تو گذاشتم؛ زندگی، عمر، روح و حتی خانواده ام را پایت گذاشتم. هر چیزی که برایت خرج کردم، همه داشته های یک پسربچه در شش سالگی است. همیشه در رویا خودم را وسط سالن در حال دویدن و دریبل کردن می دیدم. پس شروع به دویدن کردم. در هر سالنی و برای هر توپ مرده ای به خاطر تو دویدم. خواستی برایت بجنگم و با قلبم این کار را برایت کردم. شب ها با درد می خوابیدم و صبح ها با درد از خواب بلند می شدم اما چه کسی است که نداند درد هم جز عشق است.
ناراضی نیستم. تو به جای همه این دردها، به یک پسر شش ساله رویای بازی در لیکرز را دادی اما باور کن دیگر خسته شده ام. این آخرین قطره های انگیزه و توانم است که دارم برایت خرج می کنم. قلبم هنوز مشتاق است، روحم هنوز هم توان دردکشیدن و سختی ها را دارد اما بدنم می گوید دیگر وقت خداحافظی است. من را ببخش. تو به من همه چیز دادی و من دارم رهایت می کنم. می خواهم بدانی تا آخرین لحظه زندگی ام، بودن با تو را مزمزه می کنم. همه سختی ها و شیرینی ها بدی ها و خوبی ها. من و تو هرچه داشتیم و می توانستیم را به هم هدیه دادیم. دیگر وقت خداحافظی است. همیشه عاشقت هستم.
تا حالا پرسیدهاید چرا ساخت یک هواپیمای جدید شش سال زمان می خواهد درحالی که مشخصات آن باز هم تا 90 درصد با نسخه قبلیاش مشترک است؟
پاسخ این است که این دستگاه ها بسیار پیچیده اند. حال، پرتابگر یا فضاپیماها که دیگر جای خود را دارند و در این وسایل جای هیچگونه خطا یا بی دقتی هم نمیتواند وجود داشته باشد.
بنابراین، زمانی که حرف از این میزان دقت در میان باشد، هزاران هزار ساعت زمان نیاز است تا فرایند تست و بهینه سازی روی این وسایل انجام شود. در واقع، تیم های توسعه و عملیاتی فضایی، به دانش و تخصصی دست پیدا می کنند که هیچ فرد دیگری روی این سیاره آنها را در اختیار ندارد.اجرای ماموریت های فضایی مستم تدوین موارد متعددی از جمله قوانین فضایی و اقدامات قابل اجراست که بعد از ساعت ها تست و شبیه سازی به دست آمده اند. یک تغییر کوچک در وسایل حمل و نقل فضایی می تواند این اسناد و قوانین را به کلی تغییر دهد.
بر اساس گزاشی که نشریه فوربس منتشر کرده راکت Saturn V دربرگیرنده سه میلیون قطعه است. ماژول های فرماندهی و خدمت رسانی و همچنین ماژول های مورد استفاده در ماموریت به ماه نیز دربرگیرنده میلیون ها قطعه اضافی علاوه بر این بودند و این پیچیدگی به حدی است که مقیاس جزئیات مورد نیاز برای سر هم کردن و ساختن این دستگاه ها در ذهن یک نفر جای نمی گیرند.
بنابراین وقتی که برنامه آپولو به انتهای کار رسید، کارخانجاتی که آن وسایل را سر هم می کردند یا موظف به انجام کار دیگری شدند یا اینکه به کلی به کار خود پایان دادند. وسایل و تجهیزات مورد استفاده برای انجام آن ماموریت ها هم از هم باز شدند و تکنیسین ها، مهندسان، دانشمندان و کادر کنترل پرواز نیز به مشاغل دیگری گمارده شدند. با گذشت زمان، برخی از وسایل و تجهیزاتی که در جریان این ماموریت مورد استفاده قرار گرفتند منسوخ شدند.
از همین رو، اگر امروز حرف از ساختن راکت Saturn V یا آپولو و سفر به ماه به میان می آید، حرف از یک کار ساده و پیش پا افتاده در میان نیست و نمی توان صرفا با استناد به مدارک قبلی به جای مانده از آپولو این کار را به انجام رساند. در برهه کنونی کارخانجات یا ابزارهای لازم برای این منظور در اختیار نیست و تخصص کافی برای درک چگونگی ساز و کار این وسایل نیز موجود نخواهد بود و اگر هم موفق به ساخت چنین وسیله ای شویم دانش کافی برای فرستادن آن فضاپیما به ماه را نخواهیم داشت.
برای ساخت فضاپیما هم لازم است که مواد جدید جایگزین مواد قدیمی شوند و این کار، کلیت وسیله ای که با آن سر و کار خواهیم داشت را تحت تاثیر قرار می دهد. به این ترتیب حتی تعاملات و کارکردهای نادرست احتمالی هم تغییر خواهند کرد و دستگاه مجموعا توانمندی های تازه ای پیدا می کند.
با در نظر داشتن همین مسائل، لازم است که تخصص مورد نیاز برای ساخت چنین دستگاهی به دست بیاید و در ادامه تست و فرایندهای شبیه سازی تازه ای صورت بگیرد و حتی قوانین و فرایندهای لازم برای پرواز این دستگاه ها از نو نوشته شود و اصولا به همین خاطر است که بشر فعلا توانایی پرواز مجدد به ماه را ندارد.
به گزارش خبرآنلاین و به نقل از ایسنا، این تمرین در شبیهساز ایستگاه فضایی بینالمللی انجام گرفت که در مرکز آموزشی گاگارین واقع در شهرک ستارهها (شمالشرقی مسکو) واقع شده است.
در طول برنامه آموزش فضانوردان، اعضای هر گروه پروازی مم هستند تقریبا تمامی حالات پیشبینیشده و نشدهای را که در فضا رخ خواهد داد، بارها و بارها تمرین کنند.
دوربینهای نصبشده در محل آموزش لحظهبهلحظه از این تمرینها فیلمبرداری میکنند و تصاویر نهتنها برای بررسیهای بعدی ذخیره میشوند، که بهطور زنده در اتاق فرمان پخش میشوند تا کارشناسان مختلفی که آنجا حضور دارند، کارهای تکتک فضانوردان را زیر نظر بگیرند و اگر خطایی انجام گرفت، به آنها در جهت اصلاح، تذکر دهند.
تمرین روزهای معمولی پرواز تنها یکی از این آموزشهای مهم است که اجازه میدهد کارشناسان ارزیابی کنند آیا اعضای گروه میتوانند برای سفری طولانی به ایستگاه فضایی بینالمللی با هم کار کنند یا خیر.
روز کاری معمولی یا استاندارد در ایستگاه فضایی بینالمللی شامل موارد زیر است:
بررسی دستگاههای بخش مرکزی ایستگاه (ماژول روسی)
تعمیر احتمالی سامانههای پایگاه
ارزیابی تجهیزات موجود و نگهداری دادهها
آزمایشهای علمی و پزشکی
ورزش
ارتباط با مرکز هدایت پرواز
بررسی و تنظیم مجدد اطلاعات با زمین
البته در روند آموزش خدمه، برخی از شرایط اضطراری مانند قطع ارتباط یا بروز مشکل در سامانههای پشتیبانی از حیات گنجانده میشود تا کارشناسان، عکسالعمل فضانوردان (یا آنطور که روسهای میگویند، کیهاننوردان) را ارزیابی کنند.
در طول تمرین روزهای معمول پرواز، همانند زندگی واقعی در مدار، از تمام امکانات ماژول روسی ایستگاه فضایی بینالمللی استفاده میشود تا فضانوردان، ریتم کار در فضا را تجربه کنند.
این کار همچنین باعث تقویت مهارتهای فعالیت روی برنامه کاری میشود. در پایان آموزش در شبیهساز ماژول روسی، کمیسیونی ویژه، کار هر یک از خدمه ایستگاه فضایی بینالمللی را ارزیابی میکند و به آن نمره میدهد.
برنامه کاری ایستگاه دقیقا مشخص است و گروه کیهاننوردان طبق آن باید به انجام وظیفه بپردازند. در عرشه ایستگاه بینالمللی فضایی، روزها ساعت ۴ بامداد به وقت گرینویچ (۷:۳۰ صبح به وقت ایران) آغاز میشود و ساعت ۱۹:۳۰ (۲۳:۰۰ به وقت ایران) پایان مییابد.
ساعت ۱۹:۳۰ در واقع زمان خاموشی است. این همان زمانی است که فضانوردان فرصت استراحت و صحبت با هم را پیدا کنند، با اعضای خانواده خود تماس میگیرند یا فقط از پنجره بیرون را نگاه میکنند و از مناظر پیش چشمانشان شگفتزده میشوند.
تمام کسانی که به فضا سفر کردهاند، گفتهاند که دیدن سیاره مادری، احساسی مطبوعی از آرامش را به همراه دارد.
ایستگاه هر ۹۰ دقیقه یکبار مدار خود را به دور زمین تکمیل میکند؛ بنابراین زمانی که از شب صحبت میکنیم گمان نکنید این شب همانند زمین است. خورشید در طول هر دور مداری، طلوع و غروب میکند و فضانوردان در هر شبانهروز زمینی ۳۲ بار طلوع و غروب خورشید را میبینند.
در طول روز، هر یک از کیهاننوردان بهشدت درگیر انجام مأموریتهایی است که از سوی مرکز هدایت پرواز در مسکو (روسیه) و هیوستون (تگزاس، ایالاتمتحده) به آنها ابلاغ میشود. برنامه روزانه به همراه دستورالعملهای تخصصی موردنیاز فعالیتها برای خدمه فرستاده میشود.
هر روز ۲ جلسه تشکیل میشود؛ صبحها برای بررسی و اطمینان از مرتب بودن همه موارد و پایان روز برای بررسی اینکه چه فرایندهایی در طول روز به انجام رسیده و برای روز بعد چه کارهایی باید انجام شود.
حتی تعطیلات آخر هفته هم در ایستگاه تعطیل نیست؛ شاید حجم کارها اندکی کمتر باشد، اما باز هم برنامههای زیادی هست که باید انجام شود، برخی از دستگاهها باید تعمیر شوند و برنامههای آموزشی باید کامل گردند.
خدمه اصلی و پشتیبان سایوز MS8 طی دیروز و امروز (۲۰ و ۲۱ فوریه ۲۰۱۸) درون شبیهساز ماژول روسی ایستگاه فضایی بینالمللی و سفینه سرنشیندار سایوز حضور داشتهاند تا امتحان جامع عملی بسیار دشوار و پیچیده را پس بدهند. آنها تنها در صورت داشتن نمره قبولی اجازه پرواز خواهند داشت.
لازم به ذکر است که خدمه اصلی ناو سایوز MS8 شامل کیهاننورد روسکاسموس اولگ آرتمیف» و فضانوردان ناسا اندرو فویستل» و ریچارد آرنولد» هستند و کیهاننورد روسکاسموس الکسی آوچینین» همراه با فضانورد ناسا نیک هیگ» گروه پشتیبان را تشکیل میدهند.
پرتاب کپسول فضایی سایوز MS8 برای ۲۱ مارس ۲۰۱۸ (۱ فروردین ۱۳۹۷) برنامهریزیشده است.
مهندسان اسپیسایکس لباس فضایی جدید خود را بر تن مانکنی پوشاندهاند و آن را روی صندلی راننده محکم بستهاند تا رؤیای فضایی ایلان ماسک»، مدیر اجرایی اسپیسایکس با شکوه هرچه تمامتر به واقعیت بپیوندد. این راننده Starman» نام دارد و نمایی که میبینید، آخرین تصویری است که از این فضاپیمای عجیبوغریب تبلیغاتی به زمین مخابره شده و خودرو و رانندهاش را در برابر هلال زیبایی از زمین نمایش میدهد.
برای مشاهده عکس در ابعاد بزرگ، اینجا را کلیک کنید.
خودروی تسلا رودستر» رهسپار کمربند سیارکها (اجتماع سیارکها بین مدار مریخ و مشتری) است. موفقیت موشک فالکنهوی» در ارسال موفق محمولهاش به فضا، آن را به قدرتمندترین موشک ماهوارهبر جهان تبدیل کرده است و به رغم این موفقیت، ایلان ماسک» اعلام کرده است که از فالکنهوی» برای اعزام فضانوردان به مریخ استفاده نخواهد کرد و موشک جدیدی را خواهد ساخت.
دیود های نوری و یا همان LED ها انقلابی در معماری و نورپردازی به شمار می روند. این تکنولوژی بر خلاف لامپ های قدیمی می تواند تا چند صد ساعت بدون وقفه روشن بماند، مصرف انرژی شان ۹۰% کمتر از لامپ های معمولی بوده و در تولید آن از جیوه و یا مواد سمی دیگر استفاده نشده است. لامپ های LED در پایان عمر مفید خود ۱۰۰% قابل بازیافت هستند و تقریبا برای تمامی شرایط آب و هوایی قابل استفاده اند.
مهمتر از همه اینکه بسیاری از وسایل نورپردازی مجهز به لامپ های LED دارای تنطیمات نوری و شدت رنگ هستند، یعنی در حدود ۱۶ میلیون رنگ در طیف RGB. برای همین جای تعجب وجود ندارد که چرا این نوع لامپ ها در بین معماران و طراحان، بسیار پر طرفدار است.
این لامپ های منحصر به فرد نه تنها به زیبایی ساختمان کمک می کند، بلکه با ابعاد مناسبی که دارند، به نوعی با ساختار نمای بیرونی یکی شده و جزئی از آن می شود. در ادامه به ۵ ساختمان که نورپردازی ال ای دی آن ها نمای نهایی را خاص و متفاوت کرده است می پردازیم.
این ساختمان که در سئول قرار دارد قبل از نورپردازی با LED ، ظاهری بسیار معمولی و عادی داشت. ساختمانی با نمای سنگی به رنگ بژ که با آرم های تبلیغاتی پوشانده شده بود.
بابازسازی نما و به کار بردن لامپ های LED در نورپردازی اطراف پنجره ها، هر برند دارای قاب و رنگ خاص خود شده و نمایی متمایز از دیگر پنجره ها را از دید بیننده دارد.
این نمای متمایز کننده و در عین حال هماهنگ، در عین تناقض، یکپارچگی لازم را ایجاد کرده است. نمای بازسازی شده با موزاییک های کوچکتر ایجاد شده است که با ابعاد واحد های شیشه به کار رفته در پنجره ها در تناسب است.
این موزه تماما در زیر زمین قرار دارد و هدف از این کار، حفظ فضای سبز زمین مد نظر برای ساخت این موزه مدرن بوده است. همین امر، نورپردازی این فضا را به چالشی برای معماران آن مبدل کرده است.
راه حل معماران برای نورپردازی داخلی و بیرونی موزه، در نوع خود جالب و خلاقانه است.آن ها از ساختار دایره ای شکل برای نورپردازی در بین چمن های فضای سبز استفاده کردند و از همان الگو برای سقف موزه نیز بهره بردند. این شبکه نورپردازی پیچیده در آن واحد هم چمن ها و هم سقف زیر این لایه را با هم روشن می کند.
مهمترین چالش نورپردازی این خانه مسی، تجربه حس روز و شب برای ساکنان آن با نورپردازی های متمایز و خاص بوده است.
نمای این ساختمان از جنس پنل های سیمانی و سقف آن از جنس ورقه های فولادی است.
نام خانه از اسم نوعی از لامپ های LED به نام … گرفته شده است.
این مدل ها در هنگام نصب، در زیر طاق و یا سقف قرار گرفته و به نوعی از بیرون دیده نمی شود و فقط نور آن ها دیده می شود.
این نورپردازی ال ای دی به گونه ای طراحی شده است که نورآن از طریق گوشی هوشمند قابل تغییر است و رنگ های خیره کننده ای را به نمایش می گذارد.
این ساختمان سه طبقه که به صورت نمادین با این هدف طراحی شده است که یادآور یک کوه یخی شناور باشد. تمام نمای بیرونی این ساختمان از بلوک های کوچک شیشه ای پوشانده شده است. این بلوک های سفارشی از جنش شیشه های مات ضد ضربه اند ولامپ های LED به کار رفته برای نورپردازی ال ای دی نما، در پشت آن ها جاسازی شده اند. نمای نهایی یک نور یکدست را می دهد که شدت نور آن قابل تنظیم است.
این مرکز شنا برای بازی های المپیک تابستانی در سال ۲۰۰۸ طراحی شده است.
ایده نمای ان برگرفته شده از مطالعات گسترده ای است که معماران آن در مورد اشکال مختلف آبزیان داشته اند.
این طراحی نهایتا به نمایی تبدیل شده است که خوشه های حبابی شکل را به ذهن بیننده می آورد.
این نما متشکل از قالب های فولادی است بر روی آن نمای بالشتک مانند نیمه شفاف نصب شده است. این ۴۰۰۰ قطعه اجازه می دهدنور طبیعی تا جای ممکن به داخل راه پیدا کند. این نمای خاص منجر به کاهش ۳۰% مصرف انرژی در بخش روشنایی شده است و نورپردازی مورد نیاز برای روز را نیز به ۵۵% کاهش داده است.
لامپ های به کار رفته در نورپردازی این مجموعه، طیف رنگی گسترده ای را در بر می گیرد وو نمایی پرجنب و جوش ایجاد کرده است.
ظاهرا قرار است که نژاد بشری هم زمینی و هم مریخی باشد. ایلان ماسک (Elon Musk) به عنوان بنیانگذار اسپیس ایکس (SpaceX) از جزئیات سفر انسان به مریخ میگوید!
سفر انسان به مریخ دیگر محدود به داستانهای علمی تخیلی نیست؛ چرا که ظاهرا این رویاهای دیرینه بشر قرار است به زودی محقق شود. امروزه به لطف پیشرفتهای تکنولوژیکی، تصاویر متعددی توسط مریخنوردها به کره زمین مخابره میشود. همین امر آینده بشر بر روی کره زمین را به چالش کشانده و رویای قدم نهادن بر سیاره سرخ را به بیشترین حد خود میرساند.
ناسا (NASA)، اسپیس ایکس (SpaceX) و مارس وان (Mars One) از جمله شرکتها و آژانسهای فضایی هستند که سعی دارند تا 15 سال آینده، انسان را به سیاره سرخ برسانند. البته هریک از آنان، زمانبندی خاص خود را داشته و برنامه متفاوتی را برای اجرای این ماموریت در نظر گرفتهاند. در این مطلب چشماندازی از برنامه سفر انسان به مریخ توسط کمپانی اسپیس ایکس را به نمایش خواهیم گذاشت.
ایلان ماسک در نظر دارد که برنامه سفر به مریخ را نهایتا تا 5 سال آینده با اجرا درآورد!
او در روز دوشنبه از پیشرفتههای عمده در برنامه فضایی خود برای سفر انسان به مریخ سخن گفت. راکتهای بیافآر (BFR) قرار است که نقش عمدهای را در این ماموریت بزرگ بازی کرده و در اولین مرحله، تعداد 100 الی 200 انسان را به مریخ ببرند.
به طور دقیقتر، اسپیس ایکس قصد دارد حداقل 2 سفینه فضایی را در سال 2022 به مریخ ارسال کند تا به بررسی منابع آبی، خطرات محیطی، کارگذاری منابع تامین انرژی، معدنکاری و آمادهسازی زیرساختهای زندگی برای انسان بپردازند.
تامین منابع آبی برای ایجاد نیروی محرکه مورد نیاز برای بازگرداندن مسافرین به کره زمین لازم و ضروری است.
در سال 2024، تعداد این سفینهها به 4 عدد میرسد. 2 تای آنان برای حمل و نقل انسان و 2 تای دیگر برای منابع مورد استفاده قرار خواهند گرفت تا این ماموریت 3 ماهه به اجرا درآید.
علاوه بر آن، این ماموریت قرار است که تجهیزاتی مخصوص ایجاد یک منبع تولید نیروی محرکه، پنلهای خورشیدی و … را نیز با خود به همراه داشته باشد تا آب آشامیدنی مورد نیاز برای انسانها نیز تامین گردد. سپس این ماموریت شروع به رشد میکند و رفته رفته به تعداد سفینههای آن افزوده خواهد شد.
در 15 سال اخیر، کمپانی اسپیس ایکس سرمایه بسیاری را صرف ساخت راکتهای فضایی کرده تا در نهایت بتواند برنامه سفر انسان به مریخ را عملی سازد. او در سال 2016 و در یک کنفرانس مهم در مکزیک، از برنامه خود برای رسیدن به کره مریخ پردهبرداری کرد.
راز موفقیت اسپیس ایکس، بهکارگیری راکتهایی با قابلیت استفاده مجدد است که امکان سفرهایی فضایی با هزینه کمتر را ممکن میسازد. ایلان ماسک معتقد است که این راکتها میتوانند هزینههای دسترسی به نقاط مختلف فضا را کاهش داده و برنامه سفر انسان به مریخ را عملی سازند. هماکنون که شما در حال خواندن این مطلب هستید، این کمپانی موفق شده 16 تقویتکننده اولیه موشک فال 9 را بازیابی کرده و راکتهای پیشین خود را مجددا آزمایش کند. همچنین فناوری به کارگیری شده در دقت فرود این راکتها را میتوان در سایر ماموریتهای فضایی نیز مورد استفاده قرار داد.
برنامه ایلان ماسک برای سفر انسان به مریخ بسیار بیرحمانه است! او در نظر دارد که در قرن آینده، رویای شهر مریخی خود را با جمعیت یک میلیون انسان در این سیاره عملی کند. او همچنین پیشنهاد کرده که به منظور تغییر دادن شرایط اقلیمی سیاره سرخ، لازم است که آن را با بمبهای اتمی هدف قرار دهیم!
نکته کلیدی در مورد برنامه کمپانی اسپیس ایکس برای سفر انسان به مریخ، راکت مخصوصی است که به گفته ایلان ماسک، تاکنون هیچ راکت قویتری نسبت به آن ساخته نشده و حتی نسبت به راکت ساترن 5 (Saturn V) نیز تکنولوژی به روزتر و قدرت بیشتری دارد. ایلان ماسک میگوید که این راکتها قادرند 4400 تُن وزن را با خود به مریخ حمل کنند!
در سپتامبر 2017، ایلان ماسک از یک طرح جدید و کوچکتر برای حملونقلهای بین سیارهای اسپیس ایکس (SpaceX Interplanetary Transport) رونمایی کرد. این سفینه حتی بعد از جدایی از تقویتکننده راکتهای خود نیز بزرگ بوده و میتواند راکتهای کوچکتر و یا دستهای بازدیدکنندگان مریخی را در خود جای دهد.
در تصویر بالا، نمایی برش خورده از راکت BFR را ملاحظه میکنید که قسمت مربوط به تقویتکنندههای این راکت بعد از راهاندازی جدا شده و برای سوختگیری مجدد به زمین بازمیگردد.
اسپیس ایکس برای راکتهای بیافآر ، یک مخزن سوخت در حجم و اندازهای قابل ملاحظه را در نظر گرفته است. مقایسه آنان در کنار افرادی که در جلوی آن ایستادهاند، عظمت بسیار این مخزن سوخت را نشان میدهد.
هنگامی که ماموریت سفر انسان به مریخ آغاز شود، سفینههای مخصوص حملونقل بین سیارهای، اتاقهایی را برای جایگیری 40 کابین تعبیه کردهاند.
ایلان ماسک همچنین اعتقاد دارد که با استفاده از رکتهای BFR، میتوان برای بازگشت مجدد به ماه استفاده کرد و کاربرد این راکتها به برنامه سفر انسان به مریخ محدود نمیشود.
ایلان ماسک امیدوار است که راکتهای مذکور نهایتا تا 5 سال آینده راه سفر به مریخ را در پیش گرفته و زیرساختهای لازم برای قدم نهادن انسان بر سیاره سرخ را آماده کنند.
یک طرح مفهومی جدید و جالب، راکت جدید اسپیس ایکس را در حین ورود به اتمسفر مریخ به نمایش گذاشته است.
بنیانگذار کمپانی اسپیس ایکس معتقد است که سیاره مریخ را باید به مکانی زیبا تبدیل کرد. البته این کار ممکن است زمان زیادی ببرد، اما تلاشهای ایلان ماسک برای ساخت اقامتگاههای انسانی در سیاره سرخ متوفق نخواهد شد.
علاوه بر توضیح در مورد نحوه اجرای این ماموریت، ایلان ماسک یک رندر از نمای اقامتگاههای انسانی را در فدراسیون بینالمللی فضانوردی (International Astronautical Congress) به نمایش گذاشت.
ناسا هیچ برنامهای ندارد که میلیونها نفر از جمعیت زمین را به مریخ ببرد! اما گفته میشود که ناسا سعی دارد تا 15 سال آینده، گروهی از فضانوردان را به مریخ ببرد. در طول دولت باراک اوباما، زمان رسیدن به این هدف تا سال 2030 تعیین شد و این تاریخ در دولت دونالد ترامپ به سال 2033 تغییر یافت.
ناسا برای سفر به مریخ، مسیری طولانی شامل 3 قدم مختلف را پیش روی خود میبیند. مرحله اول که هماکنون در حال انجام است، اجرای تحقیقات اساسی بر روی ایستگاه فضایی بینالمللی است که نقشی مهم را در سفر انسان به مریخ بازی خواهد کرد. همکاری با شرکتهایی نظیر اسپیس ایکس نیز در دستور کار آژانس فضایی ناسا برای رسیدن به سیاره سرخ قرار دارد. اما هیجانانگیزترین کاری که همین حالا نیز در حال انجام است، تحقیق و توسعه بر روی سختافزارهای جدید برای دستیابی به سفرهای فضایی دوردست است.
انتقال دادن تجهیزات و لوازم مورد نیاز در طول این ماموریت، به مقدار زیادی انرژی لازم دارد. ناسا برای این نیاز، شاتل آمریکایی جدید اسالاس را آماده میکند. اسالاس نسل بعدی راکتهای فضایی بوده که برای سفرهای فضایی دوردست در آینده طراحی شده است.
خوشبختانه ناسا در حال حاضر، به دستاوردهای مناسبی برای سفر به مریخ رسیده است. کپسول اوریون مانند فضاپیمای آپولو از یک کپسول حامل فضانوردان تشکیل شده است که بر روی سیستم اسالاس نصب شده و فضانوردان را به سیاره سرخ میرساند.
ناسا سعی دارد که با اجرای ماموریتهای فضایی دیگر، شجاعت خود در به اجرا گذاشتن ماموریت سفر انسان به مریخ را به اثبات برساند. این احتمال نیز وجود دارد که سفرهای فضایی مذکور، شامل سفر مجدد به کره ماه باشند.
ناسا در نظر دارد که ایستگاه فضایی جدیدی را تحت عنوان دروازه فضایی عمیق» (Deep Space Gateway) در مدار ماه قرار دهد. جایی که خدمه بتوانند تکنولوژیهای فضایی را به آزمایش گذاشته و برای سفر به مریخ آماده شوند.
آژانس فضایی ناسا در نظر دارد تمامی جنبههای مربوط به یک سفر فضایی این چنینی را مورد توجه قرار دهد. سفر طولانی و بلند مدت به مریخ، میبایست شرایط مناسبی را برای تامین امنیت و سلامت خدمه فراهم آورد. اقامتگاههای انسانی ناسا در مریخ، از همین حالا نیز در بیابانی به آزمایش گذاشته شدهاند. ناسا امیدوار است که این زیستگاهها را در ماموریت سفر انسان به مریخ، بتواند به سیاره سرخ منتقل کند.
اسیریس-رکس (OSIRIS-REx) در حال حاضر برای بررسی سیارک بنو و بازگردانی نمونه از آن در حرکت است. گفته میشود که تا سال 2023، این فضاپیما موفق خواهد شد نمونههای این سیارک را به زمین بازگرداند. طراحی این فضاپیما، بخشی از آزمایشات دانشمندان ناسا برای پیشنهاد نحوه کارکرد عملیات رباتیک در سطح مریخ بود.
سومین قدم ناسا، شامل اتمام تمامی مقدمات سفر انسان به مریخ است و سرانجام ما را به رویای دیرینه قدم نهادن بر سطح سیاره سرخ خواهد رسید.
آخرین طرح مفهومی مربوط به زندگی بر روی مریخ از شرکت لاکهید مارتین (Lockheed Martin) پیشنهاد شده است. این شرکت نیز همانند اسپیس ایکس و ناسا قصد دارد برنامه سفر فضایی خود را جهت استقرار در مدار مریخ به مدت 10 الی 11 ماه به اجرا درآورد. ایستگاه فضایی مریخی قرار است که با کپسول اوریون ناسا ادغامسازی شده و برای ورود و خروج از سیاره مریخ مورد استفاده قرار گیرد.
برنامه سفر به مریخ شرکت لاکیهد مارتین، حتی برای حمل و نقل بر سطح سیاره مریخ نیز برنامه دارد. وسلیه حمل و نقل مریخی (Mars Accent Descent Vehicle) به فضانوردان اجازه خواهد داد که در سطح سیاره سرخ به مدت 2 هفته به کاوش پرداخته و سپس به ایستگاه فضایی مریخی بازگردند.
سرانجام بعد از دههها تحقیق، توسعه، آموزش و … قرار است که نهایتا در 15 سال آینده، انسان بر سطح مریخ قدم بگذارد. جدول زمانی فعلی ناسا، سفر انسان به مریخ را برای سال 2033 نشان میدهد، هرچند ممکن است که این زمانبندی باز هم دستخوش تغییراتی شود.
طرفداران سفر به مریخ، روز به روز در حال افزایش هستند. در واقع سیاره مریخ، دانشمندان و سازمانهای فضایی مختلف را به یک رقابت سخت وارد کرده که برای اکتشافات فضایی در مریخ، با یکدیگر وارد یک مسابقه جذاب شدهاند. رقابت جذاب مارس وان نیز برای جذب داوطلبان سفر بدون بازگشت به مریخ، سر و صدای بسیاری را به همراه داشت که تاکنون 100 فینالیست آن مشخص شدهاند. برنامه زمانی شرکت مارس وان نیز برای رسیدن به سیاره سرخ، برای سال 2032 تنظیم شده است.
مارس وان قصد دارد که برای توسعه فناوری مریخ نشین خود با کمپانی لاکیهد مارتین قراردادی را امضا کند.
در سالهای اخیر، ماموریت مارس وان با انتقادهای بسیاری همراه بوده و اعتقادها بر این است که برنامه سفر انسان به مریخ از سوی مارس وان عملی نخواهد بود. اما این شرکت نیز برای اجرای ماموریت ساخت اقامتگاه دائمی در مریخ، به تلاش خود ادامه میدهد. لازم به ذکر است که پروژه مارس وان برای سفر انسان به مریخ ، یک ماموریت یکطرفه بوده و مسافرین آن هرگز به زمین بازنخواهند گشت.
یک حقیقت همیشگی در مورد مریخ وجود دارد و آن این است که زمانبندی سازمانهای فضایی همواره ثابت نبوده و گاها دستخوش تغییراتی میشوند. اسپیس ایکس و ناسا از جمله نامزدهای نخستین سفر به مریخ هستند؛ چرا که تکنولوژی مورد نیاز را هماکنون نیز در اختیار دارد. اسپیس ایکس امیدوار است که حتی بتواند پروژه خود را زودتر از ناسا به اجرا در آورد، البته باید توجه داشت که آژانس فضایی ناسا تنها سازمانیست که راکت مورد نظر خود را برای سفر انسان به مریخ به آزمایش گذاشته است. با این حال، گفته میشود که ایلان ماسک زودتر از ناسا مریخ را به تصرف انسان درخواهد آورد.
طبق آمار صنعت برق مربوط به تیرماه سال ۹۴، تولید نیروگاههای دیزلی، برق بادی، و انرژیهای نو ۳۲۴ میلیون کیلووات ساعت معادل ۰.۱ از کل انرژی تولیدی برق است. اگر به این مقدار تولید نیروگاههای برقآبی که معادل ۱۴۰۸۷ میلیون کیلووات ساعت، معادل ۵ درصد کل تولید برق، را اضافه کنیم؛ ۵.۱ درصد از نیاز برق کشور است. در حالت خوشبینانه در دو سال اخیر، ۶ درصد از برق مصرفی کشور، برق پاک بوده است.
بدون در نظر گرفتن هزینههای مربوط به ذخیرهسازی انرژی، تولید انرژی بهوسیله پنلهای خورشیدی بسیار ارزانتر از تولید برق با سوختها فسیلی هست (شکل زیر).
انرژیهای فسیلی بر اساس نیاز مخاطب و کاربر، تولید میشوند ولی چون انرژی پاک از وقایع طبیعی تولید میشود، بدون در نظر گرفتن نیاز لحظهای مخاطب است. در نتیجه در زمانهایی مثل کریسمس امسال در آلمان، ممکن است طبیعت این انرژی را بیشتر از حد نیاز در دسترسمان قرار دهد، و انرژی اضافه تولید میشود. در زمانهایی نیز که منابع طبیعی مانند باد و هوای آفتابی در دسترس نیستند، از وجود چنین انرژیهایی بیبهرهایم.
در حال حاضر، هر دو این زمانها از چالشهای تولید انرژیهای پاک هستند، چه هنگامی که بیش از نیاز انرژی تولید شده و چه زمانی که انرژی کافی در دسترس نیست. چرا که ابزاری برای ذخیرهسازی و نگهداری انرژی مازاد و دسترسی به آن در زمان نیاز نداریم!
اتحادیه اروپا نیز در سرمایهگذاریهایی تحت عنوان برنامه H2020 در جستجوی برای یافتن راهی جهت ذخیره سازی انرژیهای پاک و تجدید پذیر است.
در این مقاله میخواهیم بعضی ایدهها در این زمینه را باز کنیم. ایدهها برگرفته از مشارکتِ کاربران در وبسایت نوآوری باز پادپُرس هستند.
باتریهای الکتریکی شاید اولین راه برای ذخیره الکتریسیته باشند. اما ساختن باتریها کار سادهای نیست، و طول عمر آنها محدود است و در ضمن در زمینه بازیافت آن هنوز مشکل داریم. روش دیگری که از سالیان دور برای ذخیره سازی مورد استفاده بوده است و از نظر محیط زیستی هم مناسب میباشد، انرژی پتانسیل گرانشی است.
یکی از مواردی که میتواند برای تغییر نوع انرژی به انرژی پتانسیل استفاده شود هیدروژن است. اخیراً از مواد دو بعدی برای ذخیره سازی هیدروژن مورد توجه قرار گرفتهاند.
در میان روشهای مختلف برای ذخیره سازی انرژی، یکی از روشهای ارزانی که توسعه پیدا کرده استفاده از برق برای فشردهسازی هوا در تونلهای بزرگ زیرزمینی هست. در زمان مورد نیاز، چنین هوایی را از توربینهای گازی عبور میدهند و دوباره برق تولید میکنند. مشکل فعلی این روش این است که هوا در فرایند فشرده سازی گرم میشود و راهی برای استفاده از این گرما در دسترس نیست و عملا مقدار زیادی از انرژی همین جا هدر میرود. این مسئله در قالب پروژه ریکاس۲۰۲۰ در حال پیگیری است.
ایده ۱: ذخیره انرژی در قالب انرژی پتانسیل گرانشی
این ایده در ابعاد بزرگ با نام تلمبه ذخیرهای یا Pumped storage plant شناخته میشود و دقیقا کارش این هست که برق مازاد تولیدی از منابع تجدیدپذیر را به صورت انرژی گرانشی در آب ذخیره کند و در زمانهای اوج مصرف یا در ساعتهای نبود انرژیهای خورشید و باد، انرژی پتانسیل گرانشی را دوباره به برق تبدیل و وارد شبکه کند. در طالقان یک نیروگاه تلمبه ذخیرهای موجود است.
محاسبه: بازدهی توربینهای آبی معمولی در حدود ۸۰ درصد هست. اگر مخزن آب ۱۰ متر مکعب گنجایش داشته باشه و در ارتفاع ۳ متری نسبت به توربین نصب شده باشد، میتواند انرژی در حدود ۷۰ وات را به مدت یک ساعت تامین کند.
مزایا و معایب: سیستم طراحی شده چندان پیچیده نیست و امکان طراحی و ساخت بالایی دارد از طرفی ۷۰ وات به مدت یک ساعت مقدار زیادی نیست و فقط میتواند برای روشن نگه داشتن یک لپتاپ و چند تا لامپ LED استفاده شود.
ایده ۲: استفاده از پتانسیل گرانشی و جریان آب برای ذخیره سازی انرژی در کویر
در این روش در طول روز، در کویر با استفاده از انرژی خورشیدی برق تولید میشود و آب شیرین را از رودخانه های شمالی به سمت رشته کوه ها پمپ میگردد و طی شب از انرژی پتانسیل گرانشی این آب برق تولید میشود و آب به داخل فلات ایران هدایت میگردد که میتواند در کشاورزی هم استفاده شود.
مزایا و معایب: به دلیل استفاده از منابع انرژی پاک و همینطور استفاده از آب های سطحی مفید است ولی تولید انرژی خورشیدی در دل کویر (دور از مناطق شهری) کار هزینه بر و مشکلی است و انتقال برق در فواصل زیاد نیاز به ولتاژهای بالا دارد تا حداقل اتلاف صورت بگیرد. چون برق تولیدی از خورشید دارای ولتاژ چند صد کیلوولت نیست، پس انتقال آن در فواصل زیاد اتلاف زیادی را همراه خواهد داشت.
تولید هیدروژن در زمان موجود بودن منابع انرژی پاک و مصرف آن در هنگام نیاز. مازاد تولید برق را میتوان بوسیله منابع تجدیدپذیر صرف تجزیه آب کرد. از هیدروژن تولیدی به چهار روش استفاده میشود:
مزایا و معایب: انرژی تولید شده از سوختن هیدروژن بسیار زیاد است، ولی از طرفی هیدروژن به صورت انفجاری واکنش می دهد از همین جهت بسیار خطرناک است و از طرفی بسیار هزینه بر است.
ایده ۴: استفاده از پنلهای خورشیدی به عنوان سایبان
گاهی ایدههای خیلی ساده میتواند یک طرح به ظاهر بدون توجیه اقتصادی را توجیه پذیر کند. به نحوهی استفاده از پنلهای خورشیدی در جهت کاهش تبخیر آب توجه کنید:
شما هم اگر در این زمینه ایدهای دارید که دوست دارید نقد شود و یا به ایدههای مطرح شده در بالا نقدی دارید، میتوانید در بحث مربوط به توسعهی روشهایی برای ذخیره انرژی پاک در سایت پادپُرس مطرح کنید.سدهای هیدروالکتریک یکی از مهمترین اشکال تولید انرژی در جهان هستند. اغلب مهندسان احداث سدهای بزرگ را نشانهی پیشرفت میدانند، در حالیکه شواهد و قراین بیانگر این واقعیت است که حتی کشورهای پیشرفته نیز در این زمینه در حال تغییر نگرش هستند. ساخت یک سد بزرگ مستم هزینههای کلان اقتصادی است، ضمن آنکه نباید فراموش کرد سدها مسببین اصلی تغییر زیستگاههای آبی و ایستمهای کناررودخانهای هستند. پژوهشگران دانشگاه آکسفورد در تحقیقات گسترده خود بر روی ۲۴۵ سد بزرگ بدین جمعبندی رسیدهاند که کشورهای در حال توسعه با تاکید بر ساخت سدهای بزرگتر هیدروالکتریک بجای آنکه امید به برداشت سرمایه را بکارند، اقتصادهای آسیبپذیر و شکننده خود را در بدهی غرق میکنند. ارزیابی اثرات زیستمحیطی یکی از بهترین راهکارها و ملاکهای تصمیمگیری و قضاوت در این زمینه است. از آنجایی که پروژههای سدسازی بزرگ در کشور ما نیز تجارب متعددی را رقم زدهاند لذا بر آن شدیم تا این مساله را با دقت بیشتر دنبال کرده و اطلاعاتی را از وضعیت جهان و ایران ارائه نماییم. آنچه در ادامه می خوانید، شرحی مختصر در این زمینه است.
ایالات متحده، کشوری که دیگر سد نمیسازد
در سال ۲۰۰۲ موسسه غیرانتفاعی جان هینز» (John Heinz) که در واقع یک مرکز علمی، اقتصادی و زیستمحیطی است؛ کتابی را با عنوان حذف سد، علم و تصمیمگیری» چاپ کرد که در آن به نکات جالبی اشاره شده است. نویسنده در مقدمه این کتاب مینویسد: سدها متداول و رو به گسترشترین نماد کنترل مستقیم انسان بر شبکههای آبی طبیعی اعم از نهرها و رودخانهها هستند. ساخت، نگهداری، بهرهبرداری و حذف بالقوه آنها از جمله مناقشهبرانگیزترین مسایل علمی و تصمیمگیریهایی است که تاکنون در عرصه مدیریت رودخانهها انجام شده است.
تا همین اواخر ساخت و تجهیز سدها روشی مدیریتی بود که در ایالات متحده آمریکا بشدت از آن حمایت میشد. رودخانههای کشور آمریکا در مجموع جزو کنترلشدهترین سیستمهای هیدرولوژیک در ابعاد خود در کل جهان هستند. این کشور امروز (۲۰۰۲ م.) توانایی این را دارد که کل میزان روانآب سالانهاش را در پشت بیشتر از ۷۶ هزار سد نگهداری کند. اما واقعیت این است که تغییرات زیستمحیطی حاصل از این سدها بیشتر از ۶۰۰ هزار مایل از مساحت کل آمریکا را تحتتاثیر قرار داده. سدها شرایط را در پاییندست بشدت تغییر دادهاند، این تغییر به حدی جدی است که امروز ایستمی در هیچ نقطه از این کشور نیست که به نوعی متاثر از پروژه سدسازی نباشد. سدها مسببین اصلی تغییر زیستگاههای آبی و ایستمهای کناررودخانهای هستند. این تاثیرات در کنار سایرتغییرات ناشی از فعالیتهای انسانی به حدی رسیده که به تازگی بسیاری اعم از متخصصان و حتی دولتمردان آن هم به شکل گسترده چاره را در گزینه حذف سدها جستجو میکنند.»
رودخانههای کشور آمریکا در مجموع جزو کنترلشدهترین سیستمهای هیدرولوژیک در ابعاد خود در کل جهان هستند. این کشور تا سال ۲۰۰۲ کل میزان روانآب سالانهاش را در پشت بیشتر از ۷۶ هزار سد نگهداری میکرد اما بیشتر از ده سال است که پروژهای تحت عنوان حذف سدهای زیانآور در این کشور اجرایی شده است.
سدهای هیدروالکتریک میتوانند برای اقتصادهای نوظهور زیانآور باشند
در آگوست سال ۲۰۱۴ رومه گاردین در مقالهای علمی تحقیقی موضوع جالبی را عنوان کرد: سدهای هیدروالکتریک بیشتر از آنکه برای اقتصادهای نوظهور خوب باشند، زیانآور هستند.» نویسنده این مقاله در توضیح این مساله نوشت: سدهای بزرگ در کشورهای در حال توسعه از نظر اقتصادی مناسب رشد و ترقی نیستند. در حقیقت کشورهای در حال توسعه با تاکید بر ساخت سدهای بزرگتر هیدروالکتریک بجای آنکه امید به برداشت سرمایه را بکارند، اقتصادهای آسیبپذیر و شکننده خود را در بدهی غرق میکنند.» این مقاله ضمناً به یکی از تازهترین تحقیقات دانشگاه آکسفورد اشاره کرده و مینویسد: پژوهشگران دانشگاه آکسفورد بر روی ۲۴۵ سد بزرگ که از سال ۱۹۳۴ میلادی به بعد ساخته شده، تحقیقی انجام داده و گزارشی از تاثیرات منفی ساخت این پروژههای عظیم منتشر ساختهاند. یافتهها حاکی از آن است که سدهای بزرگ که متوسط هزینه ساختشان اغلب بالغ بر ۹۰ درصد است، از جمله هزینهبرترین زیرساختها در جهان هستند.
جالب اینجاست که تا اینجای معادله نهتنها تاثیرات منفی ساخت سدها بر جوامع انسانی و محیطزیست بلکه حتی تاثیرات تورم و بدهی نیز محاسبه نشده است. پژوهشگران این پروژه تحقیقاتی میگویند که قریب نیمی از سدهایی که مورد مطالعه قرار دادهاند، از مشکل هزینه مازاد رنج میبرند یعنی ابعاد آنها به حدی بزرگ تعریف شده که در اصل سرمایه را میبلعند. یک نمونه از این سدها، سد ایتایپو» (Itaipu Dam) برزیل است که در دهه ۷۰ میلادی ساخته شده. این سد در ظرف بیش از سه دهه یک هزینه غیرقابل برگشت بیش از ۲۴۰ درصدی را بر مردم این کشور تحمیل کرد. اصل مشکل اینجاست که میزان برق تولیدی این سد هیچگاه نتوانست هزینهای را که برای ساخت آن خرج شد، جبران نماید. این در حالی است که برزیل هنوز بر ساخت سدهای پرهزینه تاکید دارد. تازهترین نمونه آن نیز پروژه مناقشهبرانگیز سدسازی بلو مونته (Belo Monte Hidroeléctrica proyecta) است. نتیجه برخی مطالعات موید این واقعیت است که شاید این پروژه حتی به مرحله افتتاح نیز نرسد. این در حالی است که کشورهای چین، اندونزی و پاکستان نیز در زمینه سدسازی رویکردی مشابه دارند.»
مطالعات پژوهشگران دانشگاه آکسفورد موید این واقعیت است که سدهای هیدروالکتریک بیش از آنکه برای اقتصادهای نوظهور خوب باشند، زیانآور هستند.
مدت زمان ساخت یک چالش بزرگ
شواهد امر نشان میدهد که ساخت سدهای بزرگ به طور متوسط ۸.۶ سال و در اکثر موارد نیز بیش از ۱۰ سال زمان میبرد. پژوهشگران دانشگاه آکسفورد بدین جمعبندی رسیدهاند که این مدت زمان طولانی باعث میشود که اغلب سدهای بزرگ نتوانند در حل بحرانهای فوری انرژی کارآیی لازم را از خودشان نشان دهند. علاوه بر این نباید فراموش کرد که پروژههای سدسازی بزرگ در برابر میزان نوسان ارزش رایج پولی در طول زمان، تورم زیاد، تنشهای اجتماعی و نوسان در میزان آب در دسترس بشدت آسیبپذیر هستند. بعنوان مثال یک نمونه از این تجارب ناموفق در سد کائینجی» (Kainji Dam) نیجریه و بواسطه تخمین نادرست میزان آب در دسترس رقم خورد. همین برآورد نادرست سبب شد که این سد بیش از ۷۰ درصد از ظرفیت تولیدی خود را به ناگاه از دست دهد. همه اینها در حالی است که این سد دردسرساز کماکان نسبت به خشکسالی و سیل بسیار آسیبپذیر است و این مساله به طور مستمر هزینههای اقتصادی را بر این کشور تحمیل میکند.
معضلات سدسازی از دید پروفسور علی یخکشی
خبرنگار دیجیکالا مگ در خلال گفتگو با پروفسور علی یخکشی فارغالتحصیل رشته ت و مدیریت منابع طبیعی از دانشگاه ژرژ آگوست گوتین (Georg-August-Universität Göttingen) آلمان و نخستین پایهگذار رشته دانشگاهی محیطزیست در ایران از ایشان درباره تاثیرات زیستمحیطی پروژههای سدسازی پرسید. ایشان در پاسخ گفتند: در سال ۱۳۸۶ نیز در یک مصاحبه رادیویی از بنده و یک نفر دیگر از اساتید در مورد سدسازی سوال شد. آن استاد محترم در آنزمان فرمودند که اتفاقاً سدسازی از نظر من خیلی هم خوب و کار منطقی است. توجیهی که ایشان برای حرف خود داشتند این بود که همانطور که خانمها در یخچال مواد غذایی را ذخیره میکنند، ما نیز باید آبها را پشت سد ذخیره کنیم. همانطور که در آنزمان به ایشان گفتم، امروز نیز حرفم را تکرار میکنم: علم هیدرولوژی ثابت کرده که در هر سد پشت دریاچه ۱۰ درصد از آب تبخیر میشود، یعنی اگر ما ۱۰ سد هم حجم داشته باشیم، در هر سال به اندازه یک دریاچه پشت سد آب از دست میدهیم چرا که این آب تبخیر میشود. سدها نهتنها آب رودخانهها، دریاچهها و تالابها را میگیرند بلکه حتی باعث افت سطح آب زیرزمینی هم میشوند.
در مناطقی که ما شاهد سدسازی در ابعاد وسیع هستیم، پوشش گیاهی با ریشه کمعمق رشد نمیکند و زمین رفتهرفته عریان میشود و در نهایت هم مجال برای فرسایش اعم از بادی و آبی مهیا میشود. مجموع این عوامل دست به دست هم میدهد و باعث میشود که باغدار و کشاورز هر کدام به نوبه خود چاههای عمیقتر در زمینهایشان حفر میکنند و بالطبع سطح آب زیرزمینی را باز هم پایینتر میبرند. نتیجه اینکار هم که امروز کم و بیش بر همه مشخص است: بیابانزایی و شکلگیری چشمههای گرد و غبار. اینکه ما سد را در جایی بزنیم که ارزیابی زیستمحیطی نشده یا اگر هم ارزیابی شده صرفاً به منظور توجیه بوده، حتماً مشکلساز خواهد بود. اگر سدی روی گسل زده شود، احتمال وقوع زله را هم به دنبال خواهد داشت و متاسفانه شاهد این حرفها را در زله آذربایجان شرقی دیدیم.»
علم هیدرولوژی ثابت کرده که در هر سد پشت دریاچه ۱۰ درصد از آب تبخیر میشود یعنی اگر ما ۱۰ سد هم حجم داشته باشیم، در هر سال به اندازه یک دریاچه پشت سد آب از دست میدهیم.
چرا پروژههای سدسازی مستم ارزیابی زیستمحیطی هستند؟
احداث سدهای بزرگ اثرات اقتصادی، اجتماعی و زیستمحیطی زیادی را به دنبال دارد و به همین منظور ارزیابی زیستمحیطی آنها اجتنابناپذیر است:
سدسازی و محیطزیست در ایران
ماجرای ساخت سد گتوند خوزستان و چالش تپه نمکی گچساران شاید یکی از نامآشناترین تاثیرات سدسازی در سالهای اخیر باشد. پروژهای که هدف از آن تولید انرژی برق آبی به میزان ۴.۵۰۰ گیگاوات در سال عنوان شد اما به واسطه نزدیکی به تپه نمکی موسوم به گچساران عملاً با مشکلات جدی مواجه شد. متاسفانه اتخاذ تدابیری نظیر ساخت دیوار حائل موسوم به تپه رسی نیز نتوانست مانع انحلال نمک شود، گزارشها حاکی است که میزان نمک حل شده در پایینترین عمق دریاچه پشت سد اکنون به رقمی نزدیک به ۳۰۰ گرم در هر لیتر رسیده. این معضلی است که نهتنها ایستم و زمینهای زراعی پاییندست را متاثر میسازد بلکه حتی میتواند برای توربینهای سد نیز بشدت مشکلآفرین باشد.
سد شفارود استان گیلان یکی دیگر از پروژههای سدسازی است که با انتقادهای جدی از جانب کارشناسان محیطزیست مواجه شده است. مدیرکل دفتر ارزیابی سازمان حفاظت محیطزیست در مصاحبه با خبرگزاری مهر به تاریخ ۲۴ فروردین ۱۳۹۴ از مخالفت این سازمان با ساخت سد شفارود به دلیل تخریب بیش از ۱۷۵ هکتار از جنگلهای هیرکانی خبر داد. حمید جلالوندی در گفتگو با خبرگزاری مهر گفت: وزارت نیرو نیز در راستای توضیحات و مشکلاتی که این سد با شرایط فعلی برای عرصه های طبیعی و زیست محیطی منطقه ایجاد میکند، اعلام آمادگی کرده تا امکانسنجی کرده و گزینه های فنی جدید برای اصلاح ساختار این سد را بررسی کند.» آقای جلالوندی افزود: تنها تامین آب شرب و کشاورزی با رعایت ملاحظات زیستمحیطی به همراه اصلاح ساختار سد میتواند مشکلات را به حداقل برساند در حالیکه تامین آب مورد نیاز برای صنعت آن هم از طریق نیروگاه بالادست به هیچعنوان با موازین زیستمحیطی در این منطقه سازگار نیست.» منطقه اکولوژیکی جنگلهای هیرکانی به طول تقریبی ۸۰۰ کیلومتر و عرض متوسط ۲۷ کیلومتر، از آستارا در شمالغربی دریاچه خزر آغاز و تا منطقه گلیداغی واقع در منتهیالیه شرقی امتداد پیدا میکند. این منطقه که از آن تحت عنوان یک منطقه اکولوژیکی خاص یاد میشود، در حقیقت بازمانده جنگلهای پهنبرگ دوران سوم زمینشناسی است که عمر متوسط آن را بیشتر از یک میلیون سال تخمین زدهاند.
یکی دیگر از موارد قابلتامل در این عرصه پروژه سدسازی دره خشک گلمندره در جنوب پارک ملی گلستان است
مجموع نگرانیهای کارشناسان محیطزیست در اینمورد بیشتر به دلیل تجاربی است که در گذشته رقم خورده. بعنوان مثال بررسیها نشان میدهد که عدم رعایت حقابه دریاچه ارومیه یکی از دلایل وقوع این بحران زیستمحیطی است و این مسالهای است که در مقیاس متفاوت میتواند در سایر ایستمها نیز رقم بخورد. طرح حفاظت از تالابهای ایران در گزارشی که به سال ۱۳۹۲ منتشر ساخت و در آن شرایط پایه دریاچه ارومیه را تشریح کرد، متذکر شده است که ساخت و بهرهبرداری بیش از ۲۹ سد در حوضه آبریز دریاچه ارومیه با ظرفیت ۱۷۱۲ میلیون مترمکعب به انضمام ۱۶ طرح سدسازی در دست اجرا و ۱۷ طرح سدسازی در دست مطالعه به ترتیب با ظرفیتهای ۱۵۰۰ و ۶۵۷ میلیون مترمکعب در همین حوضه در دستورکار قرار دارد. در این گزارش همچنین آمده: طی چند دهه اخیر، پروژههای متعدد توسعه و بهرهبرداری منابع آب مبتنی بر احداث سد و کنترل جریانهای سیلابی اجرا شده است و همزمان کشاورزان نیز با احداث چاههای کمعمق تا عمیق، بهرهبرداری از ذخایر آب زیرزمینی را توسعه دادهاند. مجموع این موارد به معنای تاثیرات مخرب هم بر روی تالاب و هم بر روی دریاچه است.»
منبع: theguardian, mehrnews, گزارش تشریح شرایط پایه دریاچه ارومیه»، گردآوری و تدوین: مهندس احمد لطفی، انتشارات دریچه نو، زمستان ۱۳۹۲, Full
Report of Dam Removal, Science and Decision Making, Published by the Heinz center, Washington DC, 2002
استودیو زاد» و استودیو چلنج» با یکدیگر همکاری کرده و طراحی برج مسی ونداد را به عهده گرفتند. این برج 40 هزار مترمربعی با استراتژی استفاده از انرژی سبز و احداث ساختمانی که حس یک شهر کوچک را به ساکنان خود بدهد طراحیشده است.
بیایید بپذیریم که در کشور ما معماری» جایگاهی ندارد و چه حاکمیت و چه مردم اهمیت چندانی برای معماری قائل نیستند. حتی بیشتر پروژههای ساختمانی خصوصی هم بویی از خلاقیت، ذوق و هنر معماری نبردهاند؛ صرفاً ساختمانهایی شبیه به هم هستند که به نظر میآید شابلون زدهشدهاند، آنهم از یک شابلون بیریخت! بااینحال در میان هزاران پروژه ساختمانی که هرروز به بهرهبرداری میرسند، گاهی مواردی پیدا میشوند که ما را امیدوار میکنند. برج ونداد مشهد از جمله آنهاست.
ساختمان هایی که نهتنها زیبا و چشمنواز هستند، بلکه با آخرین و مدرنترین متدهای معماری جهان ساختهشده و قابل قیاس با نمونههای درجهیک جهانی هستند. برج ونداد مشهد از جمله این ساختمانها است که البته قرار است بهزودی به بهرهبرداری برسد.
استودیو زاد» و استودیو چلنج» با یکدیگر همکاری کرده و طراحی برج مسی ونداد را به عهده گرفتند. این برج 40 هزار مترمربعی با استراتژی استفاده از انرژی سبز و احداث ساختمانی که حس یک شهر کوچک را به ساکنان خود بدهد طراحیشده است. شکل متمایز این ساختمان که بر اساس فلسفه طراحی تهی» شکلگرفته است، نتیجه تأکید به ایجاد فضای سبز است که باعث افزایش تعامل میان ساکنان میشود.
معماران این اثر درباره آن گفتهاند: برج اکولوژیک مشهد به سفارش یک انبوهساز سرمایهدار مشهدی طراحی شد که اخیراً به دلیل استفاده از استراتژی استفاده از انرژی غیرفعال سبز در ساختمانهای خود موردتوجه قرارگرفته است. با توجه به اصالت سفارشدهنده که به یک شهر کوچک میرسید، وی تأکید داشت که برج اکولوژیک ونداد باید عناصری در خود داشته باشد که نمایانگر سبک زندگی در یک شهر کوچک باشد».
معماران این پروژه بیان داشتهاند که با تحلیل مشکلات گسترده برنامهریزی شهری و معماری که زندگی مدرن شهری را مستقیماً تحت تأثیر قرار میدهند، این طرح تلاش میکند تا ویژگیهایی پایدارتر، حامی محیطزیست و گسترشدهنده سبک زندگی شهری را شناسایی کرده و هدف قرار دهد، ویژگیهایی که در زندگی غیرشهری گذشته و کودکی ما بهصورت ذاتی وجود داشت.
امیدواریم بازهم شاهد چنین طرحهای مبتکرانه و زیبا که درنهایت موجب زیباتر شدن جلوه شهرها میشوند باشیم. شهرهای ما بیش از هر چیزی نیاز به ساختمانها و بناهایی دارند که به آنها هویت داده و به چشمنوازتر شدن آنها کمک کنند. آیا سفارشدهندگان دولتی که تعداد پروژههای آنها بسیار بیشتر است، بهسوی اینگونه معماریها میروند، یا همچون گذشته به تخریب روانی شهرنشینان همت میگمارند؟
شرکت معماری Clouds AO از طرح عجیبی برای ساخت یک برج معلق از یک سیارک رونمایی کرد. کانسپت این شرکت برج آنالما نام دارد. به گفته Clouds AO، امکان متصل کردن یک برج از سیارکی که در مدار زمین ثابت قرار دارد، وجود دارد. در این طرح کابلهای قدرتمندی برج را به سیارک متصل خواهند کرد. بهاینترتیب، برج آنالما درحالیکه سیارک در مدار زمین گردش میکند، از این کابلها معلق خواهد بود. با توجه به ارتفاع برج از سطح زمین، این سازه هر ۲۴ ساعت یک دور به دور زمین میچرخد و از فراز اغلب شهرهای بزرگ نیمکره شمالی و جنوبی عبور میکند و دوباره به محل سابق خود بازمیگردد. برای خروج از ساختمان هم نیاز به چتر نجات خواهد بود.
برج آنالما به بخشهای مختلفی تقسیم خواهد شد. احتمالا یکسوم برج را فضای تجاری و باقی آن مسی خواهد بود. اندازه و شکل پنجرهها با توجه به تغییرات فشار هوا و درجه حرارت بین طبقه تغییر خواهد کرد. پنجرههای فوقانی برج که با توجه به انحنای زمین، زمان بیشتری دارای نور آفتاب خواهند بود، برای مقابله با افزایش فشار هوا، دارای نمایی کروی خواهند بود.
برق برج از طریق پنل های خورشیدی و آب آن از تراکم ابرها و باران تأمین میشود. طراحان برج آنالما بر این باورند که هزینه بسیار بالای احداث برج، از طریق قیمتگذاری بالا واحدها جبران میشود. شرکت معماری Clouds AO اعلام کرده: با توجه به اینکه اکنون در برجهای مسی قیمت فروش هر واحد برحسب ارتفاع طبقات افزایش مییابد، برج آنالما رکورد قیمت برجهای مسی را به خود اختصاص خواهد داد و این میتواند، هزینههای بالای ساختوساز برج را جبران کند.”
شرکت معماری Clouds AO همچنین با اشاره به طرح آژانس فضایی اروپا برای استخراج از معادن سیارکهای نزدیک به زمین و مأموریت بازیابی و بهرهبرداری از سیارک ناسا، به برخی که این طرح را فراتر از قلمرو واقعیت دانستهاند، اطمینان داده؛ چنین طرحی قابلاجرا است.
درواقع، شرکت معماری Clouds AO با پروژههای اکتشافات فضایی بیگانه نیست، این شرکت معماری پیشازاین با کانسپت کلبه اسکیمویی، برنده جایزه ۲۵ هزار دلاری طراحی زیستگاه مریخی ناسا، شده بود.
.
یکی از زیباترین ضربات کاشتهای که در طول عمرم دیدهام، ضربه کاشته روبرتو کارلوس در سال ۱۹۹۷ به فابیان بارتز-دروازهبان فرانسه- بود. هر فصل ما ضربات کاشته زیبای زیادی میبینیم، کاشتههای بکهام هم زیبا بودند، اما به سختی میتوانم ضربه کاشتهای به یاد بیاورم که به زیبایی ضربه کاشته روبرتو کارلوس با آن کات خارج پا باشد.
اما بیایید این گل و نیز سایر گلهای حاصل ضربات کاتدار را بخواهیم از دید علمی بررسی کنیم.
به آزمایشی دیگر توجه کنید:
توپ بسکتبالی را از بالای یک ارتفاع، رها کنید، توپ مستقیم پایین میآید.
اما دفعه دیگر توپ را در حین رها کردن، با حرکت دورانی به سمت عقب رها کنید (اسپین به سمت پشت بدهید.)، در کمال تعجب، توپ به طرز قابل ملاحظهای به جلوتر رانده میشود و فاصله زیادی از پای دیوار میگیرد.
ز قابل ملاحظهای به جلوتر رانده میشود و فاصله زیادی از پای دیوار میگیرد.
در این زمینه میتوانید، این ویدئو را ببینید.
اگر دقت کرده باشید، بازیکنان فوتبال، وقتی خطایی به سود تیمشان گرفته میشود، برای اینکه توپ را قدری جلوتر از نقطه وتاقعی خطا بیاورند و بازی را شروع کنند، در حین رها کردن توپ، به آن قدری اسپین رو به عقب میدهند، با این کار آنها میخواهند تظاهر کنند که قصد دارند، توپ را درست در نقطه خطا بکارند و قصد جلو آوردنش را ندهند، اما همین اسپین، باعث میشود، توپ یکی دو متر جلوتر برود!
هانریش گوستاو مگنوس در ۲ می ۱۸۰۲ در آلمان متولد شد.فعالیت وی بیشتر در زمینه شیمی بود، اما فعالیتهایی در زمینه فیزیک نیز داشت، او یکی از اعضا دانشگاه برلین بود و محبوبیتش به دلیل تدریس آزمایشگاهیاش بود اما عمده شهرت وی مربوط به نظریه اثر مگنوس بود.
هر چند پیش از او نیوتون نیز از این پدیده سخن گفته بود ، اما به نام مگنوس شهرت یافت!
اثر مگنوس مربوط به اجسامی است که چرخش داشته باشند و در هوا باشند وبا مقاومت هوا روبه رو باشند.
در پدیده یا اثر مگنوس یک جسم چرخان در حال پرواز در محیطی سیال، گردابی از آن سیال را در اطراف خود به وجود می آورد و در نتیجه نیرویی عمود بر خط سیر خود و مجزا از جهت چرخشش را تجربه میکند و به دلیل وجود لایه گردابی سیال سرعت سیال در یک طرف از طرف دیگر بیشتر است زیرا از یک طرف کم و به طرف دیگر افزوده میشود و بر اساس قانون برنولی در جایی که سرعت بیشتر باشد فشار سیال کم ودر جایی که سرعت کمتر باشد فشار سیال بیشتر است و در نتیجه دو منطقه کم فشار و پرفشار به وجود میآید: در مناطق کم فشار جهت چرخش جسم وفشار هوا موافقاند، در مناطق پر فشار جهت چرخش جسم وفشار هوا مخالف است.
اگر یک توپ را به عنوان یک جسم چرخان در حال پرواز در نظر بگیریم اگر به سمت چپ ضربه بزنیم توپ موافق حرکت عقربههای ساعت حرکت خواهد کرد.
اثر مگنوس در ورزش، در ساخت هواپیما،ساخت اجسام پرنده، نجوم و … کاربرد دارد. به عنوان مثال در زدن ضربه های پیچی در تنیس روی میز، ضربه کات در فوتبال، زدن ضربه اسلایس در گلف، ضربات پیچ بیس بال ،در ضربات پرتابی در کریکت نقش به سزایی دارد. در ساخت بالهای هواپیما به این اثر توجه بسیار میشود وبه حالت آیرودینامیکی هواپیما نیز کمک میکند.
از دیر باز سفر در زمان و تلهپورت آرزوی انسانها بوده است و بر سر ممکن بودن این موضوع بحثهای زیادی صورت گرفته است. حال دانشمندی که تخصصاش تحقیق دربارهی این است که آیا غیرممکنها واقعاً غیرممکن هستند اصرار دارد که تلهپورت انسان در آینده ممکن خواهد بود!
پروفسور میچو کاکو از دانشگاه نیویورک معتقد است که فناوری لازم برای تلهپورت یک شخص زنده به مکان دیگری در زمین و حتی فضا میتواند در چند ده سال یا حداقل قرن آینده در دسترس باشد.
پروفسور کاکو که به خاطر ادعاهای آیندهنگرانهاش به آقای جهانهای موازی معروف است، همچنین میگوید سفر واقعی در زمان و نامرئی شدن هم ممکن است. او چندین فناوری علمی تخیلی را که غیرممکن به نظر میرسیدند موردمطالعه قرار داده و نتیجه گرفته که بعضی از آنها درنهایت اتفاق خواهند افتاد.
او گفت:
خیلی از چیزهایی که در فیلم پیشتازان فضا میبینید در حقیقت ممکن خواهند شد، مثل تلهپورت”
این حرفها مرا هیجانزده میکند، قبلاً به این حرفها میخندیدیم. ما فیزیکدانان عادت داشتیم وقتی کسی از تلهپورت و نامرئی شدن صحبت میکرد میخندیدیم، اما دیگر نمیخندیم چون فهمیدهایم در این زمینه اشتباه میکردیم.”
تلهپورت کوانتومی هماکنون وجود دارد. در حقیقت ما یک گروه فیلمسازی را به دانشگاه مریلند بردیم و از تلهپورت شدن یک اتم فیلمبرداری کردیم. آن اتم با سرعت از اتاقی به اتاق دیگر رفت.”
پس در سطح اتمی ما آن را قبلاً انجام دادهایم. به این پدیده گیر انداختن کوانتومی میگویند.”
این فرایندی است که اجازه میدهد بین اتمها اتصالاتی (مثل بند ناف) شکل بگیرد و اطلاعات آنها به اتمهای دیگر که دور هستند مخابره شود.
او گفت:
” من فکر میکنم در یک دهه آینده بتوانیم اولین مولکول را تلهپورت کنیم.”
او گفت فیزیک کوانتومی دربارهی عجایب و غیرممکنهاست—ناپدید شدن اشیا و ظاهر شدن آنها در جای دیگر و بودن همزمان در دو مکان.
او اضافه کرد:
اما الکترونها همیشه این کار را انجام میدهند، به آن ترانزیستور میگویند. نور این کار را انجام میدهد، به آن پرتوی لیزری میگویند.”
او گفت همچنین نور نیز تا الآن تلهپورت شده است.
او اضافه کرد:
” بیبیسی ما را به اتریش و شهر وین برد. ما نور را در عرض دانوب به طول 500 متر تلهپورت کردیم.”
او ادعا میکند قدم بعدی تلهپورت فوتونها به ماه پس از سال 2020 خواهد بود، زمانی که انسانهای پیشرو دوباره بر روی سطح ماه فرود میآیند.
او به زمان اعتقاد دارد، سازگار کردن این فرایند با اشیای بزرگتر و سپس موجودات زنده مثل حیوانات و حتی انسان، چیزی جر یک پروژه مهندسی پیچیدهی علمی نخواهد بود.
او گفت
این مسئله احتمالاً در طول زمان حل شود”.
عمدهی دانشمندان با ادعاهای او قانع نشدهاند و اظهار میکنند تفاوت بین یک انسان و اتم به این معنی است که موفقیت در مقیاس کوچک را نمیتوان به یک موجود زنده نسبت داد که باید تخریب شود در مکانی دیگر دوباره ساخته شود ، چه قبل از تلهپورت زنده یا مرده باشد.
مشکل این است که اساس تلهپورت ترجمهی موجودی فیزیکی به اطلاعات و فرستادن آن بهجای دیگر و سرهم کردن دوبارهی آن است.
عموماً حس میشود که سیستم گیر انداختن کوانتومی که برای تلهپورت یک اتم استفاده میشود، در مورد زمان و زنده ماندن هر موجود زندهای احتمالاً غیرممکن است.
تریلیون ها اتم در بدن انسان وجود دارد، یعنی یک شخص باید قبل از اینکه هر اتم گیر بیافتد به اتمهای جدا شکسته شود، خوانده شود، هضم شود و تلهپورت شود، البته قبل از اینکه تمام این فرایند برای وارد شدن به مکانی جدید در جهت مع تکرار شود.
دانشجویان دانشگاه لایسستر تخمین زدهاند که اطلاعات یک موجود کوادریلیون (هزار هزار میلیارد) سال طول میکشد تا بهجای دیگر تلهپورت شود- در بعضی موارد بسته به فاصله ممکن است اگر پیاده برویم زودتر برسیم!
بدتر اینکه هنوز راه شناختهشدهای وجود ندارد تا یک شخص از تجزیه به اتمها و ساختهشدن دوباره جان سالم به درببرد.
وقتی اتمها تلهپورت میشوند، آنها تخریب میشوند و یک کپی از اطلاعات آنها ساخته میشود، پس شما باید بمیرید و به زندگی بازگردانده شوید یا اینکه اصلاً اگر زنده بمانید همان شخصی هستید که به مقصد میرسد یا یک کلون جدید از شما؟
فیزیکدانان در موسسهی فناوری کالیفرنیا اولین بار یک فوتون را در سال 1998 حدوداً 3 فوت تلهپورت کردند. از آن به بعد فواصل زیاد شده اما هنوز بخش اعظم کار با فوتونها است.
اما از پاک بودن نسبی خودروهای الکتریکی که بگذریم، مالکان این اتومبیلها ممکن است با چالش کمبود ایستگاه شارژ مواجه شوند، مسالهای که در لندن به آن توجه گردیده و به همین منظور تیرهای چراغ برق را با دستگاهی ساده به ایستگاههای شارژ فراگیر تبدیل میکنند؛ ابتکاری که مطمئناً با استقبال مواجه خواهد شد و بازار خودروهای الکتریکی را دگرگون خواهد کرد.
در این برنامه ابتدا 50 تیر برق برای این کار در نظر گرفته و ظرف مدت کوتاهی تعداد آن دوبرابر خواهد شد، همچنین متقاضیان باید یک دستگاه به بهای 299 پوند تهیه کرده و هزینه اشتراک 1 پوند در ماه را پرداخت نمایند.
داستان، فیلم و مطالب جالبی در مورد کشتی حضرت نوح وجود دارد که همه ما نیز آنها را خواندهایم و با آن آشنایی داریم. در اینجا میخواهیم به بررسی داستانهای جالب مربوط به کشف بقایای کشتی نوح بپردازیم.
یک سایت انگلیسی زبان که به کشفیات جهان و چاپ مقالات در این مورد میپردازد، به تازگی در مورد کشف کشتی نوح توسط محققان مقالاتی چاپ نموده است.
از جمله داستانهایی که در کتابهای آسمانی ادیان مختلف مخصوصا اسلام و مسیحیت ذکر شده، داستان کشتی نوح است. این کشتی یکی از جاذبههای دوران باستان محسوب میشود. در مورد کشتی نوح و جزئیات ساخت آن لازم است تا در اینجا نکاتی بیان شود.
۱- کشتی نوح دارای جلویی قوس دار است و از کف نیز به هم پیوسته بوده است.
۲- در مورد طول دقیق این کشتی باید گفت که چیزی حدود ۵۱۵ فوت بوده است.
۳- این کشتی در شرق ترکیه و بر روی کوههای آرارات قرار گرفته است.
۴- این کشتی از جنس چوب ساخته شده، اما در کنار آن از آلیاژهای فی، مانند ف آلومینیوم و ف تیتانیوم که با دست ساخته شدهاند نیز استفاده شده است.
۵- تیرکهای عمودی چوبی که در دو طرف این کشتی قرار دارند، روساختهای اسکلتی آن را فرا گرفتهاند.
دکتر بیل شی باستانشناسی است که توانست ظروف سفالی باستانی را در ۲۰ یاردی این کشتی کشف کند. گویا بر روی این ظروف تصاویری کندهکاری شده است که مربوط به پرنده، ماهی و مردی است که چکش به دست دارد و نامش نوح است.
این کشتی توسط دولت ترکیه به عنوان پارک ملی کشتی نوح و گنج ملی شناخته شد و در سال ۱۹۸۷ اخبار رسمی از کشف این کشتی در بزرگترین رومه ترکیه منتشر شد.
کشف کشتی نوح عجایب بزرگی را نمایان کرد. در نزدیکی این کشتی و در عقب آن سنگهای باستانی بزرگی آویزان شده بودند. این کشتی بر بالای کوه کسناکیداگ یا کودی داگی پیدا شده که به روز قیامت ترجمه شده است. بعد از کشف کشتی نوح دکتر صالح بایراکتوتان از دانشگاه آتاتورک، اعلام نمود که این همان کشتی بوده که گفته میشود توسط نوح ساخته شده است.
اسکنهای رادار انجام شده بر روی این کشتی نشان از یک الگوی منظم از الوارهای داخلی ساختار آن دارد. صفحات آهنی موجود در ته کشتی، کالبد زیرین کشتی، لبه بالایی دیواره آن، دیواره عمودی، اتاقک حیوانات، سطح شیبدار قرار گرفته در جلو سمت راست و منطقه باز مرکزی مخصوص جریان هوا سه سطح دارد.
بعد از اینکه درستی آزمایشات آقای وایت توسط دولت ترکیه تایید شد، مجوز اکتشاف به وی داده شد. این اطلاعیه در بزرگترین رومه ترکیه منتشر گردید.
این منطقه در ابتدا پارک ملی نام گذاری شد ولی بعدها عنوان گنجینه ملی را به آن دادند. برای بازدید از این مکان، دولت محوطهای را در این محل ساخت که از آنجا به محوطه سایت مشرف است.
بروشورهای رسمی گردشگری نیز برای تمامی افراد مختلفی که از هر نژاد برای بازدید از کشتی میآیند نیز منتشر شده است. تعداد بسیار بازدیدکنندگان از این مکان نشان از اهمیت آن دارد.
لیهان دوروپینار که یک ناخدای ترکیهای است، در سال ۱۹۵۹ در هنگام بررسی عکسهای جغرافیایی ناتو از این منطقه، متوجه یک شکل کشتی مانندی در این محل شد. علاوه بر وی در آمریکا نیز دکتر آرتور این تصاویر را بررسی کرد.
کشف کشتی نوح در ترکیه باعث شد تا در سالهای اخیر این کشور به یکی از کشورهای گردشگرپذیر در دنیا تبدیل شود.
در سال ۱۹۹۷ ویات بیست و چهارمین سفر خود را به این منطقه انجام داد و تحت تاثیر بقایای باقی مانده از کشتی نوح قرار گرفت. وی تحقیقاتی در مورد فیابی و زیر دریایی و نیز جستجوی راداری را بر روی این سایت انجام داد. این تحقیقات حدود ۱۵ سال طول کشید و بالاخره وی توانست ثابت کند که این سایت که ترکیبی از گل و لای گدازه است، بقایای کشتی نوح را در خود جای داده است.
در سال ۱۹۶۰ ران ویات با جمعی از اعضای تیم خود به این منطقه آمده بود. وی در سال ۱۹۷۷ که دوباره تصمیم به بازدید گرفت، هیچ کدام از اعضای تیم وی محل دقیق را نمیدانستند و تنها میگفتند در نزدیکی منطقه آرارات قرار دارد.
وی به همراه پسرش یک تاکسی کرایه کردند و مدت ۳ روز در آنجا جستجو کردند. وقتی تاکسی قصد حرکت داشت سه بار در گل فرو رفت، آنها از این اتفاق متعجب شدند و فورا منطقه را علامت گذاری کردند. وی در ادامه توانست کشتی و بقایای خانه نوح را پیدا کند.
ران وایت همچنین نمونهای زیبا از یکی از میخهای فی که در ساخت کشتی استفاده شده بود را یافت و آن را مورد آزمایش قرار داد. در ادامه مشخص شد که این میخ حاوی آلیاژهای فی با تکنولوژی بالا، نظیر تیتانیوم، منیزیم و آلومنیوم است.
در داخل کشتی تعداد زیادی ادوات و لوازم فی وجود داشت که گویا از آنها در جهت حفظ ایمنی الوارهای بزرگ در کنار هم استفاده میشده است.
استفاده از آلیاژهای فی در ساخت کشتی نوح جای هیچ گونه تعجبی ندارد؛ زیرا در آیات قرآن به توبالکین، یعنی مربی تمام صنعتگران در کار با آهن و برنز، اشاره شده است.
کشف کشتی نوح ، کشف اشیای مهم دیگری را نیز به همراه داشت که دانشمندان تمام آنها را مورد بررسی قرار دادند. در بررسیها مشخص شد که بسیاری از قطعات استفاده شده در ساخت کشتی حاوی فاتی مشابه با درصدهای مشابه بودهاند.
قطعهای مشکوک به جرم فی نیز در این اکتشاف به دست آمد، البته امکان دارد زمانی که صنعتگران درحال شکل دادن به صفحات فی بودهاند، به صورت بقایای فی بر ته کشتی افتاده باشد.
به نظر میرسد که این جرم یافت شده منگنزی باشد و در حالت مایع بر روی بدنه کشتی ریخته شده، در ادامه سخت شده و شکل انحنای بدنه را به خود گرفته است. البته به نظر میرسد که سمت صاف آن از جنس ف باشد. گویا این قطعه چند فوت دورتر از کشتی پیدا شده است.
این تصویر نمونهای از جرم فی است که در بدنه کشتی یافت شده است. این جرم نیز از جنس منگنز است و محصول جانبی منیزیمی است که در میخهای فی مورد استفاده قرار میگیرد.
این شی مربعی شکل، که در تصویر مشاهده میشود، در قسمت غربی کشتی یافت شده است. این شی دارای ظاهری فی در قسمت بالا و سه طرف است.
با دقت در آن مشاهده میشود که اثری بر روی آن وجود دارد. به نظر میرسد زمانی که شی داغ بوده، به این شکل در آمده است. گویا این شی در ارتفاع بالایی قرار داشته که اندازهگیری آن سخت بوده، اما به نظر میرسد که قطر آن ۸ اینچ باشد.
در تعریف سنگهای لنگر باید گفت که آنها را به عنوان یک جرم اضافی از کشتی آویزان میکردند تا به قرار گرفتن کشتی در مسیر مناسب کمک کند. لنگرهای سنگی یافت شده در کشتی نوح بسیار بزرگتر از مدلهای موجود دیگر هستند.
در تصویر بالا لنگر بزرگ سنگی مربوط به کشتی نوح دیده میشود که در منطقهای دور از کوه آرارات یافت شده و دکتر رابرت میچلسون در حال بررسی آن است. به نظر میرسد که سنگها در این ناحیه بریده شدهاند و سپس کشتی حدود ۱۲ مایل به سمت تحتانی منطقه شناور گشته است.
همه اینها جزئیاتی بوده که تاکنون از کشتی نوح به دست آمده است، اما هنوز اسرار زیاد کشف نشدهای باقی مانده که در دل تاریخ پنهان است.
.
تهیه و گردآوری: تکراتو
هرجای این شهرو چشم میندازم
از تو ی چیزی یادگاری هست
حتی توی آروم ترین کافه چیزی برای بی قراری هست
هرجای این شهرو بی تو میگردم
با تو یه جوری خاطره دارم
وقتی که رفتی
جای تو عکساتو بغل کردم شاید تو قاب عکس تو جا شم
شاید یه روزی تو همین شهر و تو همین کافه سر این میز
چشماتو دیدم خوب شد حالم شاید یه روزی آخر پاییز
هوالمحبوب (خدا دوست داشتنی است)
با سلام
خیلی دوست داشتم از بزرگترین استاد فیزیکم که در واقع پدر مرحومم استاد حبیب اله سریری باشند یادی بکنم. ایشان همواره من را تشویق می کردند به گردآوری مطالب گوناگون و مفید در رابطه با کارم و تأکیدشان بر این بود: "هر کمی از هیچی بهتر است." منظورشان این بود که ضمن تخصص در کارم، در مورد حواشی و جوانب کارم که شاید زیاد تخصصی هم نباشد اطلاعات داشته باشم. حتّی اگر شده یک تعریف بسیار کوچک از مطلب مورد بحث. مثلاً رشتۀ من قدرت بود می گفتند در مورد وسایل مخابراتی و الکترونیکی و کامپیوتری هم یک سری تعریف های کلّی فرا بگیرم.
جالب است بدانید مغز اینشتین را هم که بررسی کرده اند متوجّه شده اند او هم از این قانون "هر کمی از هیچی بهتر است" پیروی می کرده، و سعی می کرده از هر چیزی کمی اطلاعات داشته باشه. تنوع داده های ورودی به مغزش و طبقه بندی آنها زیاد بوده. چون قسمت ورودی و طبقه بندی مغزش بیشترین فعّالیّت را نشان می داده. در هر صورت تعریف های زیادی برای IQ و EQ وجود دارد. قبلاً می گفتند هر که IQ بالایی داشته باشه یا خلّاق تر باشه در زندگی و جامعه موفق تر است. ولی الان می گویند هر که EQ بالایی داشته باشه موفق تره. یعنی همیشه خلاقیت زیاد لازم نیست. از همان داشته هایت به نحو احسنت استفاده کن. یا زود ویژگی های مثبت دیگران را تقلید کن و یاد بگیر. داشته های انسان، فقط هوش و خلاقیت و ابتکار نیست. می تواند تنوع اطلاعات باشد یا تنوع ارتباطات با مردم مختلف. EQ یعنی شخص بتونه عواطف خودش رو کنترل کنه زودرنج نباشه، زود عصبانی نشه. احساساتی مثل حسادت، عصبانیّت، ترسو و خجالتی بودن و باور نداشتن خود و . باید کنترل شوند. کسی که EQ بالایی داره این پارامترهای منفی که همه انسانها دارند رو کنترل می کنه و با همه مردم به نحو احسنت ارتباط برقرار می کنه و روابط عمومی خوبی داره. فرض کنید دو نفر مهندس که یکی خیلی خلّاق هست ولی روابط عمومی و ارتباطات خوبی نداره و دیگری که ابتکار نداره ولی روابط عمومی و ارتباطات و دوستان زیادی داره به یک مسأله فنی یکسانی برخورد می کنند، به نظر شما کدامیک زودتر و بهتر و مفیدتر مسأله را حل می کنند؟ مهندسی که ارتباطات زیادی داره با چند تلفن به دوستان مختلفش می تواند موفق تر باشد. یادآوری می کنم، سرمایۀ ما پولی که در جیب داریم نیست، بلکه ارتباطات موّفق و دایرۀ دوستان و آشنایان ما می باشد. در خاتمه باید بگم که در این مورد هم پدرم الگوی من هستند که همیشه خنده رو بودند و نصیحت می کردند که با مردم با محبّت برخورد کن، تا در زندگی موفق باشی.
" یادش گرامی و روحش شاد "
هایپرلوپ (Hyperloop) نسل جدیدی از حمل و نقل پرسرعت است که ایلان ماسک، بنیانگذار و مغز متفکر شرکتهای تسلا و اسپیس ایکس، با خریداری شرکت هایپرلوپ وان، در راس این طرح قرار گرفته است.
در این پروژه عظیم، مجموعهای از کپسولها درون لولههایی قرار خواهند داشت که داخل آنها کاملا خلا یافت میشود. در این حالت به جهت عدم هرگونه اصطکاک، میتوان یک شی را تا سرعت 1220 کیلومتر بر ساعت به حرکت درآورد.
جاش جیگل» (Josh Giegel) و شروین پیشه ور» (Shervin Pishevar)، دو بنیانگذار شرکت هایپرلوپ وان اخیرا طی برگزاری کنفرانس Web Summit پرتقال در هفته گذشته، اطلاعات جدیدی را در خصوص چگونگی عملکرد سیستم حمل و نقل پرسرعت این کمپانی عنوان کردهاند. هر دو این افراد در سخنرانی خود طی این کنفرانس بینالمللی عنوان کردهاند که پروژه عظیم شرکت Hyperloop One، به تغییر شکل بنادر و ایجاد شهرهایی کاملا جدید خواهد انجامید. جیگل ادعا میکند در نخستین فاز این پروژه، میتوان سرعتی معادل بر 1100 کیلومتر بر ساعت (حدود 700 مایل بر ساعت) را به دست آورد. شروین پیشه ور نیز در این باره عنوان میکند:
در مدت 20 سال، تمام جهان به طور پیوسته با هایپرلوپ آشنا خواهد شد. در طول این مدت سوار بر هواپیمایی خواهید شد که به جای آسمان، همانند اسب بر روی زمین به حرکت درمیآید؛ هرچند انتظار میرود آن به مراتب خطرناکتر از پرواز باشد.
ما در این مقاله قصد داریم چگونگی عملکرد پروژه شرکت هایپرلوپ وان را مورد بحث قرار داده و اثرات آن در دنیای واقعی را مشاهده کنیم.
یک استارتاپ اوایل ماه نوامبر برگزار شد که به امضای یک قرارداد تجاری همراه با سازمان راهها و حمل و نقل دبی به جهت استفاده از یک مسیر هایپرلوپ بین دبی و ابوظبی ختم شد. بنابراین شرکت Hyperloop One با به دست گرفتن یک مطالعه امکان سنجی همراه با McKinsey & Co و همچنین گروه بیارک اینگلس، توسط سازمان راهها و حمل و نقل دبی پشتیبانی خواهد شد. به عنوان بخشی از اطلاعیه این جلسه، هایپرلوپ وان از یک طرح مفهومی در این کشور حاشیه خلیج فارس رونمایی کرد که ادعا میکند مسیر بین دو شهر دبی و ابوظبی را با سرعت بیش از 1100 کیلومتر بر ساعت در مدت زمانی حدود 12 دقیقه طی خواهد کرد. این درحالیست که در شرایط عادی حدود دو ساعت طی کردن این مسیر به طول میانجامد.
در اینجا طرح مفهومی از سیستم شرکت هایپرلوپ وان را میتوانیم مشاهده کنیم. مسافران با استفاده از یک اپلیکیشن، میتوانند گزینههای حمل و نقل را مشاهده کنند.
اگر برای آن مسیر هایپرلوپی موجود باشد، اپلیکیشن از این گزینه در کنار سایر گزینهها استفاده خواهد کرد. اگر یک مسافر بر روی گزینه Hyperloop کلیک کند، این اپلیکیشن اطلاعات مختلفی از این مسیر، ورودی مورد نظر مسافران برای سوار شدن و مدت زمان قابل انتظار برای رسیدن به مقصد را به نمایش میگذارد.
همچنین شما میتوانید از طریق این اپلیکیشن گیتهای مربوطه را مشاهده کنی که در کنار یکدیگر قرار گرفتهاند.
درست همانند یک هواپیما، در اینجا نیز ما کلاسهای مختلفی از اتاقها را خواهیم داشت که از یک نفره الی چند نفره موجود خواهیم داشت.
پس از تکمیل این اتاقها، سپس با استفاده از هایپرلوپ سفر شما آغاز خواهد شد. کمپانی Hyperloop One میگوید که 120 گیت ورودی در اینجا قرار دارد که میتواند در هر ساعت بیش از 8500 مسافر را جابهجا کند. هر یک از لولههای این پروژه میتوان از چهار اتاق میزبانی کند.
سه تا از این اتاقها مخصوص مسافران بوده و یکی از آنها نیز برای حمل بار در نظر گرفته شده است.
و سرانجام شما سفر خود را با پروژه Hyperloop آغاز خواهید کرد.
زمانی که این وسیله لولهای به مقصد رسید، هر چهار اتاق از آن خارج شده، از ایستگاه نیز خارج شده و با ورود به خیابان، مسافران را به مقصد نهایی ایشان خواهند رساند. به عنوان مثال در اینجا ایستگاه هایپرلوپ مربوط به برج خلیفه دبی را میتوانید مشاهده کنید.
تصویر فوق نیز یک رندر مفهومی از برخی گزینههایی است که شرکت Hyperloop One برای این سیستم حمل و نقل در نظر گرفته است. خط آبی نشان دهنده مسیر طی شده توسط هایپرلوپ بوده و خط صورتی مسیر اتاقها را نشان میدهد که در مقصد نهایی توقف خواهند کرد.
تمامی این تحرکات توسط یک مرکز کنترل مشاهده خواهند شد.
شرکت Hyperloop One همچنین علاقهمند است این سبک حمل و نقل را برای باربری نیز مورد استفاده قرار دهد. پیش از رونمایی هفته گذشته، استارتاپی برگزار شد که نشان میداد از این سیستم میتوان حتی به جای یک سامانه مسافربری، به عنوان یک سامانه حمل و نقل متمرکز کالا نیز استفاده کرد.
این استارتاپ که نیازمند بودجهای بالغ بر 50 میلیون دلار است، سومین پورت و ترمینال بزرگ جهان لقب خواهد گرفت که برای نخستین بار در ماه اکتبر از آن رونمایی شد.
شروین پیشه ور در مصاحبهای با وبسایت کنفرانس Web Summit عنوان کرده است که این پروژه میتواند جادهها را از کامیونهای بزرگ و غول آسا خالی کند و شما میتوانید میلیونها دلار در حمل و نقل آبی صرفه جویی کنید. این کمپانی قصد دارد تا سه ماهه نخست سال 2017 میلادی، بخش توسعه حمل و نقل باربری را در لاس وگاس راه اندازی کند.
با پرتاب فضاپیمای کرو دراگون اسپیس ایکس و آغاز عصر پروازهای فضایی خصوصی، رفتوآمد به مدار نزدیک زمین بهزودی دگرگون خواهد شد.
با موفقیت پرتاب کرو دراگون شرکت اسپیسایکس در هفتهی گذشته، ناسا دوباره توانست فضانوردان خود را از خاک ایالات متحده پرتاب کند و این بهمعنی تغییراتی در آیندهی ایستگاه فضایی بینالمللی خواهد بود. خیلی زود، مجموعهی جدیدی از فضاپیماهای سرنشیندار از ساحل فلوریدا پرتاب خواهند شد؛ درحالیکه از سال ۲۰۱۱، از راکت سایوز روسی برای ارسال فضانوردان استفاده میشد.
اکنون، عصر جدید پروازهای فضایی سرنشیندار آغاز شده است؛ عصر فضاپیماهای خصوصی که درکنار یکدیگر انسانها را به فضا و ایستگاه فضایی بینالمللی خواهند برد. بدینترتیب، شرکتهایی مثل اسپیس ایکس و ناسا و دیگر شرکتهای تجاری مثل بوئینگ، با ارسال فضانوردان به ایستگاه فضایی براساس برنامهای منظم، مفهوم ترافیک فضایی را بهوجود میآورند.
پس از پایان برنامهی شاتل فضایی در سال ۲۰۱۱، ناسا و روسکاسموس، سازمان فضایی روسیه، همزیستی مسالمتآمیزی آغاز کردند. ناسا برای ارسال فضانوردان و شرکای بینالمللی خود به ایستگاه فضایی بینالمللی به روسیه نیاز داشت. درمقابل، روسیه هم از پول ناسا بهره میبرد؛ چراکه هزینهی فقط یک صندلی در کپسول سایوز روسی معادل ۸۰ میلیون دلار بود. رابطهی ناسا و روسکاسموس بهنفع هر دو سازمان بود. تاد هریسون، رئیس پروژهی امنیتی هوافضا در مرکز استراتژی و مطالعات بینالمللی (CSIS) میگوید:
وابستگی مشترک به رابطهی کاری خوبی انجامید. با وجود رابطهی ی نهچندان خوب ایالات متحده و روسیه، این دو کشور در ایستگاه فضایی بینالمللی همکاری تنگاتنگی داشتند.
اکنون باتوجهبه موفقیت جدید ناسا، رابطهی همبستگی بین دو سازمان فضایی روسیه و ایالات متحده به تکامل خواهد رسید. جیم برایدنستاین، رئیس ناسا، در گفتوگو با دیمیتری روگوزین، مدیرعامل روسکاسموس، دربارهی تبادل جایگاه در فضاپیماها مذاکره کرده است. برایدستاین میگوید:
درصورت نیاز به تکمیل فضانوردان آمریکایی و روسی، میتوانیم جایگاهی برای فضانوردان روسی در کرو دراگون در نظر بگیریم و آنها هم تمایل پیدا میکنند فضانوردان آمریکایی را با سایوز بفرستند. طبق آخرین گفتوگوهای من با دیمیتری روگوزین، معتقدم توافقی قوی شکل خواهد گرفت که به سود هر دو کشور خواهد بود.
راکت سایوز روسیه
روگوزین رسما به ناسا و اسپیس ایکس تبریک گفت. این واکنش مثبت کاملا در تضاد با دیدگاههای روگوزین در سال ۲۰۱۴ است. در گذشته، وی تحریمهای ایالات متحده علیه صنعت فضایی روسیه را محکوم کرده و پروژهی کرو دراگون را به باد انتقاد گرفته بود. روگوزین در آن زمان توییتی با این مضمون منتشر کرد:
پس از تحلیل تحریمها علیه صنعت فضاییمان، پیشنهاد میدهم ایالات متحده فضانوردان خود را با استفاده از ترامپولین (تشک پرتاب ژیمناستیک) به ایستگاه فضایی بینالمللی پرتاب کند.
ایلان ماسک پس از پرتاب کرو دراگون در هفتهی گذشته، با توییت ترامپولین کار میکند»، به روگوزین کنایه زد.
حقیقت این است که وابستگی ناسا به راکت سایوز روسیه باعث شد سازمان روسکاسموس روند تولید کپسولها و راکتهای خود را حفظ کند. این همکاری سرمایهی زیادی نیز برای این سازمان بهارمغان آورد. هریسون میگوید:
مسئله اینجا است که روسیه منبع درآمد بزرگ خود در صنعت فضایی را از دست خواهد داد؛ زیرا ایالات متحده دیگر به خرید پروازهای سایوز نیازی ندارد.
بهنقل از TASS، بودجهی سال جاری روسکاسموس برابر با ۱۷۶ میلیارد روبل (۲/۷۷ میلیارد دلار) بود. این بودجه فقط بخش کوچکی از بودجهی ۲۲/۶ میلیارد دلاری ناسا برای سال ۲۰۲۰ محسوب میشود. ناسا با خرید صندلیهای سایوز، ۱۷ درصد بودجهی سالیانهی روسکاسموس را در سال ۲۰۱۸ پوشش میداد. باتوجهبه تغییرات عملیاتی جدید، ممکن است تعداد پروازهای سایوز در آینده کاهش پیدا کنند. هریسون معتقد است:
ازنظر اقتصادی و آماری، آنها رو به رکود هستند و بخت کمی برای پیشرفت دارند. از نظر توان فضایی، آنها فناوری مناسبی دارند؛ اما در سالهای پیش رو، نمیتوانند با این فناوری کار کنند.
درحالحاضر، ناسا رابطهی قوی خود با روسکاسموس را حفظ کرده و این سازمان برای پاییز امسال یک صندلی دیگر را در راکت سایوز روسی خریده است؛ اما پسازآن، تجارت جدیدی آغاز خواهد شد و آثار این تغییرات بر روسکاسموس بیشتر آشکار خواهند شد.
گرچه اسپیس ایکس اولین شرکت خصوصی است که فضانوردان را به فضا فرستاد، تنها نهاد غیردولتی همکار ناسا محسوب نمیشود. بوئینگ هم در حال تولید کپسول خدمهی خود بهنام CST-100 Starliner است که هدفی مشابه کرو دراگون اسپیس ایکس دارد؛ اما هنوز تا فرستادن خدمه، راه زیادی در پیش دارد.
بوئینگ پرواز آزمایشی بدون سرنشین استارلاینر را ماه دسامبر شروع کرد که طبق برنامه پیش نرفت. در طول این مأموریت، نواقص نرمافزاری مانع از رسیدن کپسول به ایستگاه فضایی شدند؛ درنتیجه، این شرکت مجبور شد فضاپیما را بدون نمایش قابلیتهای اتصال به ایستگاه فضایی به زمین بازگرداند. بوئینگ باید در زمانی نامعلوم در پاییز امسال، پرواز آزمایشی استارلاینر را تکرار کند. درنتیجه برای یک سال آینده، اسپیسایکس یگانه شرکت خصوصی است که فضانوردان خود را به ایستگاه فضایی بینالمللی ارسال میکند؛ اما اگر بوئینگ بتواند بهصورت ایمن فضاپیمای استارلاینر را به ایستگاه فضایی وصل کند و سپس کپسول را به خانه بازگرداند، میتواند خدمهی خود را به فضا بفرستد.
باتوجهبه تغییرات یادشده، بسیاری از افراد معمولی هم به سفرهای فضایی به مقصد ایستگاه فضایی بینالمللی خواهند پیوست. برایدنستاین هدف اصلی پروژهی خدمهی تجاری را اینچنین عنوان میکند: بازگشت سفرهای فضایی سرنشیندار به خاک آمریکا؛ اما هدف دوم این پروژه بازکردن راه دسترسی به فضا است. بدینصورت که بوئینگ و اسپیسایکس صندلیهای خود را به مشتریان خصوصی میفروشند. ناسا بهدنبال آن است که بهرهبرداری از فرصتهای تجاری را در ایستگاه فضایی امکانپذیر کند؛ درحالیکه در گذشته با این کار مخالف بود.
آزمایش پرواز بدون سرنشین فضاپیمای استارلاینر شرکت بوئینگ
اسپیس ایکس هم برنامههای خود برای ارسال گردشگر به فضا را اعلام کرده است. این شرکت بهدنبال ارسال چهار گردشگر در سفری به مدار زمین است و سال آینده نیز برای شرکتی خصوصی بهنام Axiom، شهروندان خصوصی را به ایستگاه فضایی بینالمللی خواهد فرستاد. هدف این شرکت ساخت ایستگاهی فضایی تا سال ۲۰۲۴ است. همچنین، بهاحتمال زیاد تام کروز، بازیگر هالیوود، برای فیلمبرداری بخشی از یکی از فیلمهایش با کرو دراگون به ایستگاه فضایی بینالمللی فرستاده خواهد شد.
رایجشدن سفرهای فضایی بهشدت به قیمت آنها وابسته است. قیمت یک صندلی در کپسول کرو دراگون ۵۵ میلیون دلار است؛ درحالیکه هر صندلی در فضاپیمای استارلاینر بوئینگ ۹۰ میلیون دلار قیمت دارد. با اینکه اسپیس ایکس هزینهی کمتری دارد، برای مشتری متوسط هر دو قیمت دورازدسترس هستند. هریسون بیان میکند:
بخش زیادی از سفرهای فضایی به میزان کاهش هزینههای اسپیسایکس و بوئینگ وابسته است. اسپیس ایکس چشمان خود را به گردشگری فضایی دوخته و به افراد متمول پروازهای فضایی را پیشنهاد میدهد.
بهعقیدهی هریسون، هنوز راهی طولانی تا تجاریسازی ایستگاه فضایی بینالمللی و استفاده از آن برای گردشگری خصوصی باقی مانده است. ناسا هم تمایل زیادی به تحقق این هدف دارد. پس از آنکه پروازهای اسپیسایکس و بوئینگ نظم بیشتری گرفتند، دیگر شرکتهای غیرفضایی هم به ارسال افراد و اموال به ایستگاه فضایی علاقهمند میشوند. هریسون درپایان میگوید: باید قبل از هر کاری در زمینهی تجاریسازی، منتظر آزمایشها و سازگاریها بمانیم».
منبع: سارا ارجمند
حفظ هواپیما در مسیر انتخاب شده برای پرواز را سیستم خلبان خودکار هم میتواند انجام بدهد. پس کار خلبانها چیست؟
بارها شنیده شده است که شغل خلبانی بسیار شبیه به کاری است که یک متخصص بیهوشی و بیحسی انجام میدهد. سر این افراد، همیشه در ابتدا و انتهای هر عملیات بهشدت شلوغ است؛ اما در میانهی کار کمی آسوده هستند و میتوانند استراحت کنند. در واقع، پس از آنکه از حجم کارهای مربوط به برخاستن هواپیما از زمین کاسته شد، به همان اندازه از استرس موجود در کابین پرواز نیز کم میشود. خلبان، هواپیما را در حالت خودکار قرار میدهد تا کار خستهکننده و فرسایشی همتراز نگه داشتن بالهای هواپیما را به عهده بگیرد و هواپیما را در همان مسیری به پیش ببرد که سیستم مدیریت پرواز (FMC) از روی زمین تعیین میکند.
مسئولیت اطمینان یافتن از انجام کارها توسط سیستم خلبان خودکار به همان نحوی که از آنها انتظار میرود، در هر حالتی بر دوش خلبانان است. با وجود این، زمانی که این سیستم مشغول انجام کار خود است آنها فرصت کافی برای پرداختن به مسائل دیگر را دارند. در یک پرواز معمولی ۱۰ ساعته و زمانی که هواپیما در ارتفاع ۳۷ هزار پایی قرار میگیرد، کارهای زیادی هسنتد که باید انجام داد. در ظاهر اینطور به نظر میرسد که خلبانها فقط قرار است هواپیما را هدایت کنند؛ اما بهطور یقین چنین نیست.
حدود نیم ساعت طول میکشد که هواپیمای سنگینوزنی مانند یک دریملاینر ۷۸۷ از باند فرودگاه به هوا برخیزد و در ارتفاع کروز اولیهی خود قرار بگیرد (منظور از ارتفاع کروز، همان ارتفاع ۳۵ هزار پا است). در طی این مدت، خلبانها معمولا کار دیگری جز تمرکز روی پرواز و گفتوگو با برج مراقبت انجام نمیدهند. زمانی که هواپیما در ارتفاع مورد نظر قرار میگیرد، دیگر زمان آن رسیده است که حواس خود را از پرواز بگیرند و به کارهای دیگر توجه بکنند. اولین کار، چک کردن سوخت هواپیما است. هر خلبانی پیش از پرواز و بهعنوان بخشی از روند کاری خود، برنامهی پروازی را که بخش عملیات شرکت برای او صادر کرده است را بررسی میکند تا نهتنها اطلاعات کافی دربارهی میزان سوخت موردنیاز برای کل پرواز را به دست آورد، بلکه جزئیات مربوطبه سوخت موردنیاز در هر مرحله از پرواز را هم شامل میشود.
پس از گذشتن از اولین منطقهی مقرر بعد از TOC یا Top Of Climb که شروع مرحلهی تثبیت است، خلبان دوم (یا PM) وظیفهی نظارت بر سوخت را به عهده میگیرد. او از روی نمایشگرها، سوخت باقیمانده در مخازن هواپیما را بههمراه زمان دقیق بررسی در پلان پروازی خود مینویسد. با مقایسهی میزان واقعی سوخت باقیمانده در مخازن هواپیما با سوخت لازم برای رسیدن به مقصد که در پلان پرواز درج میشود، میتوان سوخت لازم برای فرود هواپیما را محاسبه کرد. با استفاده از زمان دقیق بررسی سوخت میتوان پی برد آیا پرواز طبق روند برنامهریزیشده پیش میرود. در صورت منفی بودن پاسخ، میتوان نتیجه گرفت که بادهای همسو آنچنان که باید قدرتمند نیستند.
در ادامهی پرواز نیز ثبت زمان دقیق و میزان سوخت هر نیم ساعت یک بار تکرار میشود. با نظارت دقیق بر سوخت میتوان متوجه مصرف بیشتر سوخت در مقایسه با روند مدنظر شد. در این صورت، باید بهدنبال چرایی این موضوع گشت. در بیشتر مواقع، این روند حاصل وزش شدید بادهای ناهمسو است، یا اینکه شاید برج مراقبت هواپیما را در ارتفاعی پایینتر از حد مطلوب نگه داشته است. به همین دلایل نسبتا ساده و متداول، هواپیماها باید همیشه مقدار مشخصی از سوخت را برای موقعیتهای احتمالی بهصورت ذخیره نگه دارند.
در مواقعی بسیار نادر، وجود اختلاف در زمان بررسی سوخت را میتوان به نشت آن نسبت داد. در این مواقع، برای مطمئن شدن از اینکه واقعا سوخت در حال هدر رفتن است، باید طبق چکلیست از پیش تعیین شدهای شروع به بررسی کنند. در صورت اثبات موضوع و با توجه به محل نشتی، باید یکی از موتورها را خاموش کنند. اگر راهی برای کنترل آن وجود نداشته باشد، باید پیش از آنکه اوضاع بدتر شود به سرعت مسیر را تغییر داده و در نزدیکترین فرودگاه به زمین بنشینند.
در هر نوع پرواز و در هر لحظه از پرواز، این ذهنیت پرتکرار برای مسافران و حتی خدمهی کارکشتهی هواپیما پیش میآید که چه میشود اگر.؟»
چه میشود اگر همین حالا یکی از موتورها از کار بیفتد؟
چه میشود اگر نشت سوخت بیشتر بشود؟
چه میشود اگر یکی از مسافران بیمار بشود؟
نگران نباشید! همیشه و در هر وضعیتی، برنامهی جایگزینی وجود دارد. بخشی از این طرح عملیاتی آن است که همیشه باید دانست که برای تغییر مسیرهای احتمالی، کدام فرودگاه را باید انتخاب کرد. در اینجا از لفظ مناسبترین فرودگاه» استفاده میکنیم، چراکه نزدیکترین فرودگاه، وما بهترین گزینه برای فرود نیست. در ادامه، چرایی این موضوع را خواهید فهمید.
فرض کنید دو ساعت از پرواز لسآنجلس به لندن گذشته است و هواپیما به آبردین در داکوتای جنوبی نزدیک میشود. با اینکه آبردین، فرودگاه دارد، خلبانها باید اطمینان یابند که در این فرودگاه نهتنها میتوانند هواپیمای خود را فرود بیاورند، بلکه این امکان را هم دارند که آن را دوباره به آسمان برگردانند. اولین نکتهای که خلبانها باید بررسی کنند، طول باند فرودگاه است. در باندی با طول ۲۱۰۰ متر، فرود آوردن یک فروند هواپیمای ۷۸۷ سنگینوزن کار بسیار سختی خواهد بود. برای پارک کردن هم قطعا مشکلاتی وجود خواهد داشت و نیز اینکه شاید در این فرودگاه، پلکانی که بهاندازهی کافی بزرگ باشد و به درهای هواپیما برسد، وجود نداشته باشد. روی هم رفته، آبردین فرودگاهی ایدهآل برای تغییر مسیر و فرود اضطراری نیست.
در سمت چپ، فرودگاه بیسمارک در داکوتای شمالی وجود دارد. این فرودگاه با باند ۲۷۰۰ متری خود گزینهای مناسب است؛ اما گزارشهای آبوهوا حاکی از بارش برف سنگین در آن منطقه است. بنابراین اینجا هم محلی مناسب برای تغییر مسیر نیست. کمی دورتر از بیسمارک، مینهپولیس در ایالت مینهسوتا وجود دارد. دو باند بیش از ۳۰۰۰ متری در این فرودگاه وجود دارد، آبوهوای آن مساعد است و امکانات فرودگاهی آن برای هواپیماهای بزرگی مانند ۷۸۷ تکمیل است. ظاهرا اینجا همان فرودگاه ایدهآل است. خلبان برای تسهیل عملیات در صورت اام به تغییر مسیر، دور نام فرودگاه روی نقشهی دیجیتال پیش روی خود خط میکشد تا آن را از دیگران متمایز کند.
اقیانوس اطلس شمالی یکی از شلوغترین حریمهای هوایی جهان را دارد. اما، چون سیستمهای راداری توانایی پوشش کامل این فضا را ندارند، سیستم دیگری برای تضمین حفظ فاصلهی هواپیماها از یکدیگر در حین عبور از این فضا جایگزین رادارهای معمول شده است. برجهای مراقبت (ATC) برای آنکه ترافیک را در این فضای هوایی مدیریت و از ازدحام و برخورد هواپیماها جلوگیری کنند، هر روز تعدادی مسیر در آن ایجاد میکنند. این کار به خلبانها کمک میکند تا بیشترین بهره را از بادهایی مساعدی که رو به شرق میوزند، ببرند و از بادهای ناهمسویی که بهسمت غرب میوزند، دوری کنند. چون هر روزه صدها هواپیما از فراز آتلانتیک عبور میکند، صرفا نباید به حفظ فاصلهی عرضی بین آنها اندیشید، بلکه باید در جهت عمودی نیز بین آنها فاصله ایجاد کرد. این فاصله در حالت عادی باید حداقل هزار فوت باشد.
خلبانها با نزدیک شدن به نقطهی ورود به مسیر اقیانوسی، از ATC درخواست اجازه برای پرواز در ارتفاع و سرعت تعیین شده را میکنند. ATC همهی درخواستها را جمعآوری میکند و پس از مقایسهی آنها با یکدیگر، مجوز برای هرکدام از پروازها صادر میشود. پس از دریافت چنین مجوزی، هر دو خلبان باید مسیر، ارتفاع و سرعت از پیش برنامهریزی شده برای هواپیما را با مفاد مجوز صادر شده برای خود به دقت مطابقت بدهند. در صورت وجود مغایرت که در مورد ارتفاع و سرعت پرواز، امری عادی است، باید در جهت اصلاح آن اقدام کنند. در مواردی نادر، این امکان وجود دارد که بهخاطر شلوغی در یک مسیر، مجوز پرواز برای مسیر دیگری صادر بشود. چنین وضعیتی مستم کار زیاد با دقت فراوان است تا بتوان مسیر را بهدرستی در کامپیوتر مدیریت پرواز (FMC) تغییر داد و دوباره، خطاهای احتمالی را بررسی کرد.
یک بخش مهم در یک پرواز طولانی، مدیریت خستگی افراد است. برخی از پروازها بیشتر از ۱۷ ساعت طول میکشند؛ بنابراین، باید اطمینان یافت که خلبانها در زمان فرود در بهترین وضعیت روحی و جسمی قرار داشته باشند تا بهترین عملکرد را از خود به نمایش بگذارند. لحظهی فرود هواپیما، از بیشترین اهمیت در میان همهی بخشهای پرواز برخوردار است. برای رساندن خلبانها به وضعیت مطلوب برای انجام چنین ماموریتی، خوابیدن بهترین راهکار است و در حقیقت، خوابیدن خلبان حین پرواز، امنیت پرواز را بیشتر میکند.
در پروازهای طولانیتر از ۱۷ ساعت، یک و گاهیوقتها، دو خلبان دیگر هم در هواپیما حاضر هستند. همین موضوع به خلبانها کمک میکند تا به نوبت چشمانشان را ببندند و کمی استراحت کنند. خوابیدن در کابین خلبانی اصلا جذاب نیست. چون کابین بسیار شلوغ و پر سروصدا، بسیار گرم و بهقدری روشن است که نمیتوان خواب باکیفیتی در آن داشت. خوشبختانه، بیشتر هواپیماهای دوربرد، دارای یک فضای اختصاصی برای استراحت خدمه هستند. در هواپیمای دریملاینر ۷۸۷، این فضا با دو تختخواب و امکانات فرست کلاس درست بالای بخش فرست کلاس قرار داده شده، مجهز به تجهیزات کافی برای کنترل دمای هوا است و از طریق یک در مخفی میتوان وارد آن شد. دور از دسترس بودن آن به ساکت و تاریک بودن آن کمک بسیاری کرده و رویهمرفته، اتاق OFCR مکانی عالی برای خوابی عمیق و تجدیدقوا است.
همانگونه که پیشتر گفته شد، سیستم خلبان خودکار نقش تاثیرگذاری در تراز نگه داشتن بالهای هواپیما دارد؛ اما در حقیقت این سیستم همان کاری را انجام میدهد که خلبانها دستور میدهند. معمولا کاری که به عهدهی این سیستمها گذاشته میشود، دنبال کردن مسیر از پیش برنامهریزیشده است و تا حد زیادی، فایدهی بسیاری دارد. اما اگر خلبانی متوجه بشود که کمی جلوتر رعدوبرق اتفاق میافتد، باید دست به کاری بزند. کار خلبان در پروازهای تجاری ایمن و آسوده نگه داشتن مسافران است. دور شدن از صاعقه نیز بخشی از وظیفه است.
اگر نگوییم همهی هواپیماهای مسافربری، باید بگوییم بیشتر آنها مجهز به سیستم رادار هواشناسی با قابلیت کشف و ردیابی پدیدههای جوی در سطوح فوقانی با دقتی بالا هستند. این رادار با ارسال پالسهای الکترونیکی به اطراف، شناسایی و پردازش قطرههای آب (ابرها) و نشان دادن اطلاعات روی نمایشگر خلبانها این امکان را برای آنها فراهم میآورد که پیش از ورود هواپیما به منطقهای که شرایط جوی نامناسب دارد، از موضوع آگاه بشوند و اقدام به تصمیمگیری بکنند.
خلبان با استفاده از دادههای نظری و با تکیه بر تجربهی خود، بهترین مسیر را برای دور نگه داشتن هواپیما از شرایط بد جوی انتخاب میکند. برای این کار شاید فقط لازم باشد یک گریز کوچک به چپ یا راست زد. خلبانها همیشه سعی میکنند که از قرار گرفتن در مسیر یک صاعقه بپرهیزند. چراکه بادی که باشدت و ناگهانی دورتادور یک حفره میوزد، این قدرت را دارد که در فضای اطراف خود تربولانس ایجاد کند.
در مناطق استوایی احتمال وجود صدها صاعقه با پهنایی به وسعت چندین مایل وجود دارد. وقتی ابرهایی در آسمان تشکیل میشوند که ارتفاع آنها اغلب به ۵۰ هزار فوت میرسد، انتقال هواپیما به فضایی بالاتر از این ارتفاع جزء گزینههای پیش روی خلبان نخواهد بود. تنها کاری که در این مواقع میتوان انجام داد، انتخاب مسیر دیگری در حوالی خودشان است. خلبانها همیشه در جلسهای که پیش از پرواز دارند، نمودارهای آبوهوایی را بررسی میکنند تا احتمال وقوع چنین وضعیتی را تخمین بزنند. اگر چنین اتفاقی محتمل باشد، آنها باید سوخت اضافی در هواپیما داشته باشند تا بتوانند در امنیت کامل طوفان را دور بزنند، حتی اگر این کار مستم پیمودن صدها مایل بیشتر باشد.
در مقالههای متعددی گفته شده است که یک هواپیمای دوربرد حدود ۷۰ تن سوخت در لحظهی برخاستن از زمین در مخازن خود حمل میکند. هر هواپیما پس از بلند شدن از زمین در ارتفاعی قرار میگیرد که مطلوبیت آن با توجه به وزن هواپیما تعیین میشود. در همان حین که پرواز ادامه مییابد، موتورها سوخت را مصرف میکنند و در نتیجه، وزن هواپیما کاهش مییابد.
با کم شدن از حجم سوخت ذخیره شده در مخازن هواپیما، قدرت بالابرندگی سیستم نسبت به وزن هواپیما افزایش مییابد و به این ترتیب، هواپیما این قابلیت را پیدا میکند که در ارتفاعی قرار بگیرد که موتورها کارایی بسیار بیشتری داشته باشند. بنابراین، پس از سبکتر شدن هواپیما، خلبان میتواند از ATC درخواست کند که ارتفاع خود را افزایش بدهد. به همین دلیل است که در مسافتهای طولانی، سفر از ارتفاع ۳۵ هزار فوت آغاز میشود، پس از چند ساعت به ارتفاع ۳۷ هزار فوت میرسد و در نهایت حتی در ارتفاع ۳۹ هزار فوت هم قرار خواهد گرفت.
با نزدیک شدن هواپیما به مقصد، اکنون زمان آن رسیده است که خلبانها به فرود بیندیشند. جدیدترین گزارشهای هواشناسی، اطلاعات مربوط به باند موردنظر و روش پرواز مدنظر خدمه را دریافت و بررسی میکنند. خدمهی پرواز محاسبات مربوط به فاصلهی فرود را با توجه به وضعیت خود محاسبه میکنند و برای این کار، جهت و سرعت باد، دما، طول باند و میزان لغزندگی آن را نیز در نظر میگیرند. زمانی که به این باور برسند که فاصلهی کافی برای توقف امن مهیا است، مرحلهی تقرب را بهطور خلاصه اجرا میکنند.
سیستم اتوماتیک اطلاعات ترمینال (ATIS) تمامی اطلاعات موردنیاز دربارهی فرود را در اختیار خلبانان قرار میدهد. هدف از اجرا مرحلهی تقرب، اطمینان یافتن از این موضوع است که همهی خلبانهای حاضر در کابین پرواز و درگیر فرود آوردن هواپیما میدانند که چگونه قرار است هواپیما را به فرودگاه نزدیک و آن را آمادهی نشستن بکنند. خلبانها دربارهی خطرهای این کار و تاثیر منفی عوامل مختلف در مرحلهی تقرب با هم صحبت میکنند و در انتها، طرحی برای مقابله با آنها میاندیشند. به این ترتیب، آنها دیگر در اثر وقوع اتفاقات مختلف غافلگیر نمیشوند و میتوانند در لحظههای حساس، درست تصمیمگیری بکنند.
برخلاف باور همگان، زمانی که سیستم خلبان خودکار وظیفهی هدایت هواپیما را به عهده میگیرد، خلبانها بیکار نمینشینند تا در همان حال که پا روی پای دیگر خود انداختهاند، قهوه بنوشند. واقعیت آن است که حجم کار خلبانها در زمان صعود و فرود هواپیما چندان هم فشرده نیست. اما کارهای زیادی هست که باید انجام بشود.
نظارت دقیق بر وضعیت سوخت ذخیره شده در هواپیما را میتوان محوریترین بخش از عملیات کروز دانست. آگاه بودن از وضعیت فرودگاههای اطراف هواپیما نیز به همان اندازه حائز اهمیت است؛ طوری که بهمحض اینکه فرودگاهی از مسیر پرواز هواپیما دور شد، باید فرودگاه دیگری را بهسرعت جایگزین آن کرد و این کار به همین منوال تا آخر پرواز ادامه مییابد.
هدایت هواپیما در آسمان بهاندازهی صعود و فرود، پرمشغله و پر از جزئیات نیست. اما برای تامین امنیت مسافران و همهی کسانی که در هواپیما حضور دارند، کارهای زیادی به عهدهی خلبانها گذاشته شده است که باید به نحو احسن انجام بدهند.
منبع: |
شاید واژه اکولاژ به گوش شما هم آشنا باشد. خیلیها درباره معنای این کلمه کنجکاوند. بهخصوص اگر سررشتهای هم در طبیعت گردی داشته باشند. در ادامه درباره اکولاژها صحبت میکنیم.
واژه اکولاژ (ecolodge) از سال ۱۹۹۰ بر سر زبانها افتاد. زمانی که عدهای از افراد دغدغهمند با احساس مسئولیتی که نسبت به حفاظت از میراث طبیعی داشتند، تصمیم بهطراحی و ساخت کلبههایی گرفتند که از کلبههای دیگر متمایز باشند. در واقع وجه تمایز این کلبهها افزوده شدن پیشوند eco بود که به ابتدای Lodge اضافه شد و معنای این واژه را به بوم کلبه» تغییر داد.این مقاله،قصد دارد تا شما را با معنا و مفهوم اکولاژها یا همان بوم کلبه ها بیشتر آشنا کند.
بهطور کلی، بوم گردشگری یا همان اکوتوریسم (ecotourism) برای این هدف ظهور پیدا کرد تا سهم عادلانهای از منافع مادی حاصل از سفر را به جوامع میزبان (جوامع بومی که میزبان گردشگران هستند) اختصاص دهد؛ بهعلاوهی اینکه اثرات زیستمحیطی سفر را کاهش دهد و بازدیدی مبتنی بر تجربه ناشناختهها در طبیعت را برای گردشگران به ارمغان آورد، بهگونهای که این بازدید نهتنها آسیبی به طبیعت وارد نسازد، بلکه حتی به حفاظت از آن کمک کند.
در واقع طبیعت به مقصدی تبدیل شود که گردشگران هم قصد بازدید و لذت از مواهب آن را داشته باشند و هم برای حفاظت از آن کوشش کنند. این گردشگران که با چنین هدفی وارد طبیعت میشوند، برای گذران شب نیاز به اقامتگاهی دارند تا آرامش در دامان طبیعت را تجربه کنند؛ از همان جا بود که eco را از اکوتوریسم برداشتند و به ابتدای lodge اضافه کردند و طراحی ecolodge یا همان بومکلبه را آغاز شد.
پس از آن بسیاری از کشورهای جهان که از میراث طبیعی ارزشمندی بهرهمند بودند و مقصد گردشگران دوستدار طبیعت بهشمار میرفتند، کمر همت بستند تا اکولاژها را در مقصدهای گردشگری خود ایجاد کنند. آنها برای این منظور باید ضوابطی را رعایت میکردند.
پیشنهاددهندگان ساخت اکولاژها برای ساخت آن ضوابط و استانداردهایی مطرح کردند که بهتر است نگاهی به آن بیندازید؛ حالا چه یک طبیعتگرد باشید و قصد بیتوته در یکی از این بوم کلبه ها را داشته باشید و چه در فکر ساخت آن و راهاندازی یک کسب و کار در دامان طبیعت باشید.
تنوع در ساخت اقامتگاههای سازگار با طبیعت بسیار است، بسته به اینکه در کوهستان ساخته شوند یا در دل جنگلهای انبوه، در روستا یا در کویر، میتوان از اجزای موجود در طبیعت همان منطقه و متناسب با اقلیم آن برای ساخت اقدام کرد؛ اما همه آنها در مواردی نقاط اشتراک بسیار زیادی دارند.
این اقامتگاهها معمولا بهعنوان یک نمونه کامل از یک بوم کلبه ساخته میشوند و در اداره آن از کارکنان آموزش دیده و راهنمایان حرفهای برای تعامل با مهمانان بهره میبرند. آنها را در مکانهای طبیعی بکر میسازند؛ مکانهایی که اغلب ارزش زیستمحیطی قابل توجهی دارند؛ در اداره آنها از برنامههای حفاظتی بسیار قدرتمندی استفاده میشود و کمک به اقتصاد محلی از اهداف آنها است. همچنین استفاده از فناوری دفع زباله و کاهش مصرف انرژی در دستور کار آنها قرار دارد.
اکوریزورتها غالبا در نزدیک اقیانوسها ساخته میشوند؛ این اقامتگاهها، بیشتر بر فعالیتهای تفریحی متمرکزند؛ برگزاری کلاسهای یوگا و مراقبه بهمنظور رسیدن به آرامش، اغلب در برنامههای خدماتی این اقامتگاههای ساحلی قرار دارد، اما در ساخت آن تمام ضوابط ساخت اکولاژها و استفاده از عناصر بومی رعایت میشود.
این اقامتگاه در واقع کلبه یا کمپ کوچکی است که در مناطق طبیعی بسیار زیبا ساخته میشود. بسیاری از این کلبهها و کمپها که برای اهداف اقامتی ساخته شدهاند، کاملا با طبیعت سازگاری دارند؛ اما شاید از نظر امکانات یا خدمات، سادهتر از انواع دیگر بوم کلبه ها باشند. مثلا ممکن است هیچ راهنمای محلی نداشته باشند یا تنها امکاناتی برای شبمانی در اختیار گردشگران قرار دهند.
اقامتگاهها روستایی در عین حال که همچنان بهعنوان مزرعه، مرتع و خانه روستایی فعالیت دارد، پذیرایی گردشگران نیز است. معمولا از ساختار سادهای برخورد است و بهصورت خانوادگی و خصوصی اداره میشود. اگر در نواحی روستایی باشد حتما در نزدیکی ذخایر ارزشمند طبیعی ساخته میشود.
در خدمات مهماننوازی از کارکنان بومی و راهنمایان محلی بهره میبرد و فرصت معرفی حیاتوحش و تنوع زیستی منطقه و عکاسی از آن را برای گردشگران فراهم میکند. غذاهای ارگانیک سرو میکند و بهروش سنتی از مهمانان خود پذیرایی میکند.
در کشور عزیزمان ایران، اکولاژ اغلب بهعنوان اقامتگاه بومگردی شناخته میشود. این اقامتگاهها در روستاها و با دسترسی به عارضههای ارزشمند طبیعی ساخته میشوند. ایجاد اشتغال برای جوامع محلی از مهمترین شاخصههای آنها است و هرچه را که از فرهنگ بومی اجداد خود به ارث بردهاند بهعنوان جاذبهای ارزشمند در اختیار مهمانان و گردشگران قرار میدهند.
طبخ غذاهای بومی و حتی روش پخت غذا و تهیه نان بهشکل بومی، پوشش و آداب و رسوم پذیرایی از مهمان، بازیها، آوازها و موسیقی محلی، همه و همه را برای خدمت به مهمانان بهکار میبرند.
این اقامتگاهها در نواحی مختلف جهان و بهویژه در مناطقی با اقتصاد ضعیف و غالبا توسط سازمانهای غیردولتی یا برخی صندوقهای توسعه بینالمللی و NGO، بهمنظور تامین درآمد پایدار برای جوامع کوچک ایجاد میشوند. هدف اصلی آنها بهبود معیشت جوامع کوچک از طریق ارائه خدمات گردشگری و اقامتی است. بهطورکلی این اقامتگاهها در نهایت سادگی خدمات اسکان و پذیرایی را به گردشگران ارائه میدهند. گاهی همان سبک زندگی بومی واقعی بدون هیچ تزیینات اضافه و تجملات نمادینی، خود منجر به جذب گردشگران میشود.
محبوبیت سفرهای مبتنی بر طبیعت روز به روز در حال افزایش است؛ بهخصوص که چهره شهرها، هر روز سردتر و آلودهتر میشود. به همین دلیل سفر به طبیعت بهعنوان راهکاری برای تمدد اعصاب و آرامش روح توصیه میشود. اما در این بین، بعضی هتلها و مراکز اقامتی گام موثری در حفاظت از محیط زیست برداشتهاند. گامی که به تاریخچه هتلهای سبز منجر شده است.
انواع هتلها، هتل آپارتمانها، متلها و اقامتگاههای ارائهدهنده خدمات تخت و صبحانه (Bed and Breakfast) در سراسر جهان به فکر ارتقاء استانداردهای خود در جهت دریافت گواهینامههای سبز از انجمنهای محیط زیستی افتادهاند.
این هتلها خدمات خود را در راستای مدیریت پسماند و کاهش تولید زباله، مدیریت مصرف آب، استفاده از صابونها و مواد شوینده گیاهی، بازیافت ملحفهها و حولهها، حذف ظروف یکبارمصرف و استفاده از انرژِیهای تجدیدپذیر برای تامین گرما و سرما با کمترین اثر منفی بر محیطزیست پیادهسازی کرده و موارد زیر را رعایت میکنند:
سخن آخر
ساخت اقامتگاههای سازگار با طبیعت که در کشور ما از آن به اقامتگاههای بومگردی، اکوکمپ ها، خانههای روستایی و تعبیر میشود، گام موثری در جهت تغییر سلیقه گردشگران و استقبال از سبک زندگی بومی، اهمیت حفاظت از محیط زیست و بهبود معیشت محلی بوده است.
منبع:
بازگرداندن مجدد برخی از گونههای جانوری در معرض خطر به طبیعت و استقرار جمعیتهای جدید از آنها، اغلب کاری پرهزینه و دشوار است چرا که در طول این فرآیند میبایست یکسری تعهدات و اامات بلندمدت نیز رعایت شود.
برنامههای گرفتن، بزرگ کردن، پایش و رهاسازی گونههای نادر مثل کندورهای کالیفرنیایی (California Condor)، شاهینهای پرگرین(Peregrine Falcon) و موش خرماهای پاسیاه(Black footed ferret) اغلب میلیونها دلار هزینه لازم دارد و در عین حال سالها کار و تلاش را هم طلب میکند.
واقعیت این است که چنین برنامههایی میتوانند به شدت روی احساسات عمومی تاثیر بگذارند و اغلب انتقادات یا نکوهشهایی را هم به همراه دارند. از این برنامهها ممکن است با عبارات تندی همچون دورریز پول، غیرضروری، دخالت نابهجا، کار ضعیف، یا غیراخلاقی یاد شود.
ما نظیر این جملات را بارها شنیدهایم:میلیونها تومان هزینه کردند تنها برای یک پرنده زشت! چرا گرگها باید اینجا باشند در حالی که جاهای دیگر به وفور یافت میشوند؟ ما نمیخواهیم کسی به ما بگوید که چه کار باید انجام داد! بیشتر حیوانات پس از رهاسازی مردند یا در آینده خواهند مرد! چرا آخرین افراد یک جمعیت به شدت در معرض خطر اجازه ندارند که دور از دخالتهای انسان در آرامش زیست کنند؟
پاسخ همه این انتقادات میبایست بیپرده و سرراست توسط مسوولان و کارشناسان داده شود. اما در نهایت این مسوولان و کارشناسان هستند که باید استارت انجام کار را بزنند حتی اگر مخالفتهایی در این راستا وجود داشته باشد. علیرغم اینکه ممکن است که برای هر گونه در معرض خطر این راهکارها مناسب نباشد اما در هر صورت تکثیر در اسارت اصولی برنامهریزی شده دارد و طرحهای استقرار جمعیتهای جدید میتوانند بیشترین امید برای حفاظت باشند بنابراین این برعهده کارشناسان حیات وحش است که در زمینه چنین برنامههایی تصمیمگیری کنند.
از آن جایی که تضادها و هیجانات زیادی در این قبیل موارد وجود دارد لذا طراحی برنامههایی که جوامع محلی را در کار دخیل کنند، یکی از رموز اصلی موفقیت طرح است و این مورد در هر پروژه حفاظتی مصداق دارد.
لازم است که نیاز به این برنامه خاص و اهداف آن برای مردم تشریح شود تا مردم جامعه محلی نیز برای حمایت یا حتی مخالفت با آن قانع شوند. در بسیاری موارد، چنین برنامههایی ارزشهای آموزشی قابلملاحظهای هم دارند.
واقعیت این است که برنامههایی بیشتر با موفقیت همراه هستند که بتوانند انگیزه لازم را برای اثرگذاری مردم فراهم کنند. چنین برنامههایی نسبت به قوانین و محدودیتهای سفت و سخت معمولا موفقتر هستند. به عنوان مثال به ساکنان ایالت وایومینگ (Wyoming) که حیوانات اهلی مزارع و سگهایشان توسط گرگها، زخمی و یا کشته میشوند؛ مستقیما مبالغی پرداخت میشود و آن تعداد معدود از گرگهایی هم که به طور مستمر به دام حمله میکنند، یا کشته یا از محل جا به جا میشوند.
همه این مقدمات کمک میکند که برنامه کماکان پشتوانه حمایت مردم محلی را داشته باشد. در ایران برای پیشگیری از مسموم کردن، به تله انداختن و تیراندازی به سوی گوشتخوارانی مثل پلنگ و گرگ تنها راهکار عملی به ویژه در محدوده مناطق حفاظتشده، پرداخت غرامت نقدی در اسرع وقت و با کمترین تشریفات اداری به دامداران زیاندیده میباشد. اما متاسفانه این مورد چندان که باید توسط سازمان حفاظت محیطزیست جدی گرفته نمیشود و پروسه پرداخت غرامت اغلب مدتهای مدید طول میکشد که همین امر احتمال برخوردهای احساسی از جانب افراد زیاندیده را هم بیشتر میکند.
داران پرورش یافته در اسارت و پرندگانی که قرار است رهاسازی شوند، میبایست نه تنها دوری از شکارچیان را یاد بگیرند بلکه در عین حال رفتارهای اجتماعی را هم میبایست بیاموزند که بتوانند در محیط دوام بیاورند و ضمنا نسل خودشان را هم حفظ کنند.
بسیاری از حیوانات ممکن است که حتی پس از رهاسازی باز هم به یکسری حمایتهای خاص از جانب انسانها نیاز داشته باشند. برنامههای استقرار مجدد جمعیتها نیازمند در نظر گرفتن روابط اجتماعی و رفتاری حیواناتی است که در طبیعت رهاسازی میشوند.
حیوانات اجتماعی به ویژه داران و برخی پرندگان زمانی که در طبیعت رشد میکنند، محیط پیرامون خودشان را بهتر میشناسند و چگونگی برقراری ارتباط با سایر اعضاء گروهشان را نیز یاد میگیرند. اما حیواناتی که در اسارت پرورش مییابند، ممکن است که آن مهارتهایی را که لازمه بقاء در محیط زیست طبیعیشان است را نداشته باشند و به علاوه مهارتهای اجتماعی لازم برای آن که بتوانند با مشارکت یکدیگر غذا پیدا کنند، خطر را احساس کنند، جفت پیدا کنند، فرزندان خودشان را بزرگ و یا مهاجرت کنند نیز نداشته باشند.
داران و پرندگانی که در اسارت بزرگ میشوند، ممکن است که هم از جهت چگونگی پیدا کردن غذا در طبیعت و هم دور ماندن از شکارچیان چه پیش و چه حتی بعد از رهاسازی نیاز به یکسری آموزشهای خاص داشته باشند. بنابراین انسانهایی که نقش مربی آنها را برعهده میگیرند، گاه از عروسک و گاه از صورتکهایی که بتواند ظاهر و رفتار والدین آنها را شبیهسازی کند، استفاده میکنند و از این طریق است که حیوانات جوانتر یاد میگیرند که چطور باید همجنسان خودشان را از انسانها تشخیص دهند.
در برخی موارد، از افراد وحشی همان گونه به عنوان مربی حیوانات در اسارت استفاده میکنند. تامارینهای طلایی (Golden Lion Tamarin, Leontopithecus rosalia) که به نام مارموست طلایی (Golden Marmoset) هم شناخته میشوند، در اصل بومی جنگلهای سواحل اقیانوس آتلانتیک در کشور برزیل هستند. از این گونه در معرض خطر انقراض، تنها قریب ۳.۲۰۰ فرد آن هم در نواحی جنوب شرقی برزیل باقی مانده است و البته کل تعداد تامارینهای در اسارت هم حدود ۴۹۰ فرد است که در ۱۵۰ باغوحش در سرتاسر دنیا نگهداری میشوند.
تامارینهای طلایی را گاه از طبیعت گرفته و با تامارینهای در اسارت نگهداری میکنند تا افراد در اسارت کارهایی را که باید از افراد وحشی بیاموزند. تحقیقات در سایتهای نگهداری و تکثیر در اسارت آفریقای جنوبی نشان داد که سگهای آفریقایی(African Wild Dogs, Lycaon pictus) هم که در اسارت متولد شدهاند، اگر با سگهای وحشی گرفته شده از طبیعت نگهداری شوند، احتمال این که معرفی مجددشان موفقیتآمیز باشد، دو برابر میشود.
تجربه مدیریت حیاتوحش در دنیا نشان میدهد که برخی حیوانات اگر یکسری مراقبتهای خاص را دریافت کنند یا اگر پیش از رهاسازی به آنها کمک شود، احتمال بقای بیشتری خواهند داشت. به این مراقبتهای خاص و کمکها رهاسازی ملایم یا (Soft Release) گفته میشود.
بررسیها حاکی از آن است که برخی حیوانات را حتی در مرحله رهاسازی هم میبایست توسط عوامل انسانی تغذیه و مراقبت کرد تا این که بتوانند روی پای خودشان بایستند، شاید گاهی هم لازم باشد که آنها را دوباره بگیرند و این کار بدین شکل است که رهاسازی به قصد معرفی برخی گونهها در عمل زمان برتر از بقیه است چرا که طول میکشد که آنها با محیط جدید مأنوس شوند.
گروههای اجتماعی که ناگهان از اسارت در محیط طبیعی رها میشوند و هیچگونه کمکی هم مثل مکملهای غذایی و … دریافت نمیکنند یعنی اصطلاحا از طریق رهاسازی دشوار (Hard Release) وارد طبیعت میشوند، ممکن است که حتی از مناطق حفاظتشده دور شوند و نتیجه این عمل هم چیزی به جز هدر رفتن تلاشها و هزینهها نیست.
گاهی اگر احساس شود که حیوان نمیتواند در طبیعت دوام بیاورد یا قادر به بقا نیست، بالاخص در دورههای خاصی مثل دورههای خشکسالی یا کاهش مواد غذایی، دخالت انسان ضرورت پیدا میکند اما به هر حال در هر مورد، باید یک تصمیم گرفته شود و آن تصمیم این است که آیا بهتر است به یک حیوان خاص فرضا گاه و بیگاه کمک کرد یا این که باید به افراد آن گونه فشار آورد که برای زیستن متکی به خودشان باشند.
در ضمن نباید از یاد برد که تاثیرات فعالیتهای انسانی اعم از کشاورزی یا حتی شکار در رهاسازی به طور دقیق میبایست مشخص شود و تاثیرات چنین فعالیتهایی تا حد امکان به حداقل برسد.
در سال ۱۹۹۵میلادی. (۱۳۷۴ ه.ش.) برنامهای برای معرفی مجدد گرگ خاکستری به پارک ملی یلوستون (Yellowstone National Park) با هدف ایجاد تعادل جمعیت طعمهخواران، گیاهخواران و گیاهانی که پیش از دخالت انسان در منطقه حضور داشتند، آغاز شد.
در چنین پروژههایی گاهی این اتفاق میافتد که افراد یک گونه جانوری را از طبیعت میگیرند و سپس جای دیگری در قلمرو آن گونه خاص رهاسازی میکنند. این اتفاق هم اغلب زمانی میافتد که یک منطقه حفاظتشده جدید تاسیس میشود یا فرضا یک عامل تهدید جدید در زیستگاه فعلی، جمعیتی را در معرض خطر میدهد یا این که موانع مصنوعی و طبیعی، رفتارهای طبیعی یک گونه از جمله مهاجرتهای طبیعی را بر هم میزند.
حال اگر امکان آن مهیا باشد، افراد را در نزدیکی همان محل یعنی جایی که حیوان ابتدا از آن جا گرفته شده و پیشینیان آن در همان جا حضور داشتهاند، رهاسازی میکنند تا حداقل این اطمینان باشد که آن گونه میتواند از نظر ژنتیکی با محیط سازگار باشد.
یک شیوه خاص که در استقرار جمعیتهای جدید و حفظ ذخایر به کار میرود، روش موسوم به سرآغاز» است. این رویکردی است که در آن حیوانات در مراحل جوانیشان که آسیبپذیرتر هستند، در اسارت نگهداری و سپس در طبیعت رهاسازی میشوند. رهاسازی لاکپشتهایی که تخم آنها از طبیعت برداشت و در مراکز خاص پرورش داده شده، یکی از مثالهای این روش است.
اما معرفی مجدد و معرفی یک گونه به یک مکان کاملا جدید میبایست به دقت سنجیده شود تا به واسطهی آن گونهای که رهاسازی میشود، نتواند به ایستم جدید آسیب بزند یا جمعیت گونههای در معرض خطری را که احتمالا در آن منطقه زیست میکنند، به خطر بیندازد.
در جمعبندی این مطلب میتوان این طور عنوان کرد که یک راهکار اساسی برای کمک به احیای گونههای در معرض خطر این است که جمعیتهای وحشی و نیمه وحشی جدید از گونههای کمیاب و در معرض خطر، در جایی دیگر تشکیل شود که این کار در اصل به افزایش تعداد جمعیتهای موجود کمک میکند.
چنین برنامههایی برای گونههایی که تنها در اسارت زیست میکنند یا جمعیتهای وحشی خیلی کوچک دارند، این امید را به وجود میآورد که بتوانند نقشهای تکاملی و بومشناختی خودشان را در جوامع زیستیشان ایفاء کنند.
جمعیتهای وحشی طبیعی نسبت به جمعیتهای محدود در اسارت، ممکن است در برابر بلایای طبیعی و حتی انسانمحور مانند اپیدمی یا جنگ شانس کمتری برای بقاء داشته باشند. وانگهی، افزایش تعداد و ابعاد جمعیتها به طور کلی احتمال انقراض یک گونه را کم خواهد کرد.
برنامههای استقرار جمعیتهای جدید موثر نیستند مگر آن که فاکتورهایی که عامل کاهش جمعیتهای وحشی اصلی است، به طور مشخص شناسایی و حذف شوند یا حداقل تحت کنترل قرار گیرند.
برای نمونه، جمعیت شاهینهای پرگرین در سرتاسر گستره پراکنششان در آمریکا به دلیل تاثیرات زیانبار د.د.تکاهش یافت. تصمیم درست این بود که پیش از آن که جمعیتهای جدید از شاهینهای مشکلدار تشکیل شود، کاربرد د.د.ت کلا ممنوع شود. پس، با شروع یک برنامه تکثیر در اسارت، شاهینهای پرگرین سالم را در قلمروی سابقشان رهاسازی کردند و اکنون جمعیت آنها در سرتاسر آمریکای شمالی به ویژه در مناطق شهری در حال احیا است.
نباید فراموش کرد که ملاحظات کافی میبایست در مورد افرادی که رهاسازی میشوند، رعایت شود به عنوان مثال هیچ بیماری نداشته باشند و احیانا آن بیماری را در محیط منتشر نکنند و شرایط را برای جمعیتهای وحشی دیگر هم سخت نکنند.
ظهور دنبالهدار پرنور نئووایز این روزها توجه منجمان آماتور و علاقهمندان به آسمان شب را به خود جلب کرده است. دنبالهداری پرنور که به راحتی با چشم غیرمسلح دیده میشود و سوژه بسیار جذابی برای عکاسی است. ظهور این دنبالهدار پرنور در آسمان از آن دست اتفاقاتی است که به هیچ وجه نباید دیدن آن را از دست داد!
نمای دنبالهدار نئووایز بر فراز کوههای آلپ شرقی در فرانسه
تلسکوپ فضایی NEOWISE این دنبالهدار را اوایل بهار امسال کشف کرد. در آن زمان نئووایز دنبالهداری بسیار کمنور بود که رصد آن تنها با تلسکوپهای بزرگ امکانپذیر بود.
نئووایز یکی از پرنورترین و جذابترین دنبالهدارهای ده سال اخیر است که از نیمکره شمالی زمین دیده میشود. ظهور دنبالهدارها در آسمان اتفاقی غیرعادی نیست. اما ظهور دنبالهداری درخشان و باشکوه چیزی نیست که هر سال اتفاق بیفتد. بیشتر دنبالهدارها اجرامی کمنور و کوچک هستند که رصد آنها فقط با ابزارهای رصدی ممکن است. دنبالهدار نئووایز اما به اندازهای پرنور است که به راحتی با چشم غیرمسلح دیده میشود. از سوی دیگر دم نسبتا بلند این دنبالهدار نیز جذابیت آن را بیشتر میکند.
درخشش نئووایز در یک نگاه
اواسط تیرماه دنبالهدار نئووایز به نزدیکترین فاصله مداری از خورشید رسید و چند روزی درخشش خورشید مانع از رؤیت آن میشد.
حساسترین بخش سفر نئووایز در مدارش برای ملاقات با خورشید در ۱۳ تیر ۹۹ رقم خورد. در این روز دنبالهدار به کمترین فاصله مداری از خورشید رسید و فقط حدود ۴۴ میلیون کیلومتر از ستاره مادر منظومه شمسی فاصله داشت. اگر در نظر بگیریم که عطارد در جایگاه نزدیکترین سیاره به خورشید، چیزی حدود ۵۸ میلیون کیلومتر از آن فاصله دارد، میتوانید حدس بزنید در فاصله ۴۴ میلیون کیلومتر از خورشید و حتی نزدیکتر، شدت گرما و فشار تابشی و بادهای خورشیدی چنان به اوج میرسد که میتواند به انهدام هسته دنبالهدار بینجامد و مهر تکهتکه شدن را بر سرنوشت دنبالهدارهایی چنین جسور بزند.
این سرنوشتی است که بارها برای دنبالهدارها رخ داده است؛ همین امسال در شرایطی که پیشبینی میشد دنبالهدارهای اطلس (ATLAS) و سوآن (SWAN) به پدیده کمنظیر آسمان شب در سال ۹۹ تبدیل شوند و دم زیبا، درخشان و پرشکوه خود را به رخ زمینیان بکشند، گرمای خورشید موجب شکستهشدن هسته آنها و محو شدنشان از محدوده رؤیت با ابزار اپتیک آماتوری شد.
اما این بار خوشبختانه دنبالهدار نئووایز از این ملاقات جانسوز به سلامت بیرون آمده است و حالا در مدار خود و در مسیر دور شدن از خورشید، شب به شب به نزدیکترین فاصله مداریاش با زمین نزدیکتر میشود. اگر همه چیز خوب پیش برود، بعید نیست در شبهای آتی با درخشش پرشکوهتر دنبالهدار در آسمان شامگاهی روبهرو شویم و به این ترتیب میلیونها نفر در سراسر جهان بتوانند این مسافر تازه ملاقاتکرده با خورشید را در فاصلهای نزدیکتر نسبت به زمین با چشم غیرمسلح مشاهده کنند.
دم دنبالهدار نئووایز
دنبالهدار نئووایز اکنون در نیمکرۀ شمالی کره زمین در حال گردش است. دمهای در حال رشد آن تقریباً شش درجه در این میدان دید تلسکوپی کشیده شده که قبل از طلوع آفتاب در تاریخ ۱۰ ژوئیه از برنو، جمهوری چک ثبت شده است. دم غباری گسترده و زرد رنگ این دنبالهدار که با فشار تابش نور خورشید بیرون زده شده به راحتی مشاهده میشود. اما این تصویر همچنین دم ضعیفتر و مایل به آبی تیرهتر این دنباله را نشان میدهد که متمایز از غبار بازتابندۀ دنبالهدار است.
C F NEOWISE druckmullerدم ضعیفتر یک دم یونی است و با بیرون کشیده شدنِ یونهای حاصل از کمای دنبالهدار توسط میدانهای مغناطیسی در باد خورشیدی و فلورسانس در نور خورشید تشکیل شده است. در این پرترۀ عمیق از بازدید کننده جدید منظومه شمسی بیرونی، دمهای دنباله دار نئووایز یادآور دمهای روشنتر دنبالهدار بزرگ هیل-باپ، در سال ۱۹۹۷ است. به گفته منجمان این دنبالهدار این ماه همچنان خواهد درخشید و در تاریخ ۲۲ جولای سال جاری (یک مرداد) در نزدیکترین حالت خود به زمین خواهد رسید.
نئووایز را چطور دیدهایم؟
در هفتهای که گذشت دنبالهدار نئووایز پس از اذان صبح در افق شمال شرقی آسمان سحرگاه در محدوده پایینتر از صورت فلکی ارابهران (Auriga) و ستاره درخشان عَیوق (Capella)، از حدود یک ساعت پیش از طلوع خورشید همچون هالهای مهآلود با دمی که خیلی سخت با چشم غیرمسلح مشاهدهپذیر بود در هوای گرگومیش سحرگاه طلوع میکرد.
از بخت بد ما ساکنان تهران و بسیاری از شهرهای نیمه شمالی کشور، آسمان سحرگاه در بیشتر شبهایی که گذشت ابری یا نیمهابری بود؛ بهطوری که حتی وقتی به همراه جمعی از منجمان آماتور و عکاسان نجومی تهران در بامداد پنجشنبه ۱۹ تیر به ارتفاع ۲۹۰ متری برج میلاد تهران رفتیم تا این دنبالهدار کمنظیر را در شرایط ویژه رصد کنیم، باز هم ابرها به ما اجازه رؤیت این مسافر زیباروی آسمان شب را نداد. اما خوشبختانه در همین مدت بسیاری از عکاسان آسمان شب در کشور توانستهاند نماهایی حیرتانگیزی از شکوه این دنبالهدار را در قاب دوربینهای خود ثبت کنند.
زمان و مکان مناسب برای رصد دنبالهدار نئووایز
در حال حاضر دنبالهدار نئووایز پیش از طلوع خورشید کمی بالاتر از افق شمال شرق در آسمان میدرخشد. برای رصد نئووایز بهتر است به رصدگاهی با افق باز و آسمان شفاف بروید. چرا که این دنبالهدار ارتفاع زیادی از افق نمیگیرد.
بهترین زمان برای رصد نئووایز حدود دو تا یک ساعت پیش از طلوع خورشید است. با نزدیک شدن به زمان طلوع خورشید ارتفاع نئووایز از افق بیشتر میشود، اما روشن شدن آسمان رصد این دنبالهدار را تا حدودی سخت میکند.
برای پیدا کردن این دنبالهدار در آسمان کافی است رو به افق شمال شرق بایستید. این روزها سیاره زهره نیز در آسمان صبحگاهی قرار دارد و به راحتی میتوانید آن را در آسمان ببینید. کمی آن سوتر ستاره درخشان عیوق (Capella) را نیز خواهید دید. عیوق پرنورترین ستاره صورت فلکی ارابهران است که نئووایز این شبها در آن جای گرفته است.
در مرحله بعد و با کمک نقشه زیر میتوانید دنبالهدار نئووایز را در آسمان پیدا کنید. نئووایز (حداقل در شرایط فعلی) با چشم غیرمسلح همچون خطی محو و نسبتا کمنور در آسمان دیده میشود. برای دیدن نمایی بهتر از این دنبالهدار میتوانید از دوربین دوچشمی و یا تلسکوپ با میدان دید باز استفاده کنید. حتی با استفاده از یک دوربین دوچشمی (شکاری) کوچک میتوانید نمای بسیار جذابی از این دنبالهدار ببینید.
برای رصد دنباله نئووایز نیاز چندانی به دور شدن از شهرها و آلودگی نوری نیست و حتی از محل ستتان (در صورت داشتن افق باز و آسمان شفاف) میتوانید این دنبالهدار را رصد کنید.
نئووایز در روزهای پیش رو مسیر حرکت خود در آسمان را ادامه خواهد داد و از ۲۲ تیر به مرور وارد آسمان شامگاهی خواهد شد. این دنبالهدار در هفتههای بعد در آسمان شامگاهی ارتفاع بیشتری از افق خواهد گرفت و پس از غروب خورشید و تاریک شدن آسمان بالاتر از افق شمال غرب خواهد درخشید. نئووایز از ۲۲ تا ۲۸ تیر هم در آسمان صبحگاهی و هم در آسمان شامگاهی قابل مشاهده خواهد بود.
با ورود این دنبالهدار به آسمان شامگاهی و افزایش ارتفاع آن در هفتههای پیش رو احتمالا شاهد نمایشی باشکوه در آسمان خواهیم بود.
دنبالهدار نئووایز اول مرداد به نزدیکترین فاصلهاش از زمین خواهد رسید و از ۱۰۳ میلیون کیلومتری سیارهمان گذر خواهد کرد.
چطور از نئووایز عکس بگیریم؟
اگر توانستید دنبالهدار نئووایز را ببینید، مطمئنم دوست دارید از آن عکس هم بگیرید. این کار را میتوانید با دوربین باکیفیت برخی گوشیهای هوشمند که قابلیت نوردهی تا قریب به ۳۰ ثانیه و تنظیم ایزو و دیافراگم را برای کاربران خود مهیا میکنند، انجام دهید. فراموش نکنید از آنجا که در نور کم شامگاهی عکس میگیرید، بایستی حتما گوشی را روی سهپایه قرار دهید تا عکس شما تار نشود. با این حال حتما توصیه میکنیم اگر ممکن بود از دوربینهای حرفهای عکاسی که قابلیت تنظیم سرعت و ایزو و دیافراگم را دارند به جای دوربین گوشی استفاده کنید تا دستتان برای ثبت عکس با کیفیتتر باز باشد. همینطور اگر بتوانید از لنزهای تله برای دوربین عکاسی بهره ببرید، بزرگنمایی بیشتری در اختیار خواهید داشت و میتوانید از دنبالهدار و دم زیبایش با جزئیات بیشتری عکس بگیرید.
تنظیم وضوح دوربین را روی ستارههای درخشان آسمان با استفاده از زوم اپتیکال در ویزور دروبین میتوانید انجام دهید. بسته بهشدت تاریکی آسمان، چیزی حدود یک تا چهارثانیه نوردهی با استفاده از ایزو بالاتر از ۱۶۰۰ میتواند برای گرفتن چنین عکسهای کافی باشد. اما در نهایت وقتی دوربین را روی سهپایه نصب کردهاید، این شمایید که باید به تنظیمات مناسب نوردهی و دیافراگم و ایزو برای ثبت عکس برسید و فرمول قطعی برای عکاسی در این شرایط نمیتوان ارائه کرد.
امارات موفق شد اولین ماموریت فضایی خود برای جستوجوی دادههای مختلف از سیاره مریخ را آغاز کند.
این ماموریت که امید» (Hope) نام دارد، اولین تلاش امارات برای رفتن به سیاره سرخ است.
مریخنورد امارات ساعت ۲:۲۸ بامداد دیروز از مرکز فضایی تانیگاشیما» (Tanegashima) ژاپن به فضا ارسال شد.
موشک حامل این فضاپیما نیز H-IIA» ساخت صنایع سنگین میتسوبیشی بود.
این ماموریت روی پی بردن به اتمسفر و آب و هوای مریخ تمرکز دارد.
این موضوعی است که تاکنون تعداد زیادی از ماموریتها به آن پرداختهاند، اما فضاپیمای امید» امارات یک رویکرد جدید و جامعتر برای این موضوع خواهد داشت.
امید» به محققان سراسر جهان کمک خواهد کرد تغییرات هوایی در سیاره سرخ طی یک روز و بین فصول مریخی را بهتر درک کنند.
امارات سابقه طولانی در پروازهای فضایی ندارد و برای اولین بار در سال ۲۰۰۹ میلادی در همکاری با یک شرکت کره جنوبی یک ماهواره به فضا ارسال کرد.
اولین ماهوارهای که در داخل امارات ساخته شد، یک ماهواره رصد زمین» به نام خلیفست» (KhalifaSat) بود که در سال ۲۰۱۸ میلادی به فضا پرتاب شد.
ولی کاوشگر مریخی امید» اولین تلاش امارات برای فراتر از زمین است. البته امارات برای انجام این مهم از دانش کشورهای دیگر مانند آمریکا هم استفاده کرده است.
انجام ماموریتی سریع و ارزان
انجام ماموریت امید» که ماموریت مریخی امارات» هم نامیده میشود، برای اولین بار در سال ۲۰۱۴ میلادی به عنوان راهی برای توسعه اقتصادی و فناوری به همگان اعلام شد.
این ماموریت با چندین قید و بند پیشبینی شد: اگرچه که پروژه بر اساس همکاریها است، تیم تحقیقاتی باید فضاپیما را میساختند نه اینکه صرفا آن را بخرند.
شرط دوم این بود که فضاپیما باید تا قبل از دسامبر ۲۰۲۱ میلادی به مریخ برسد که با پنجاهمین سالگرد تأسیس امارات متحده عرب مقارن باشد.
با توجه به این مهلت این ماموریت باید در تابستان امسال انجام میشد.
دیگر شرط این بود که این ماموریت نمیتوانست خیلی هزینه بر باشد. به گفته اماراتیها کل ماموریت ۲۰۰ میلیون دلار برای آنها هزینه برداشته است. البته این مبلغ شامل انجام ماموریت در فضا نیست.
سازمان فضایی امارات، پنجمین سازمانی که به مریخ فضاپیما فرستاده
تا به امروز تنها فضاپیماهای ناسا، آژانس فضایی روسیه، آژانس فضایی اروپا و هند با موفقیت مریخ را ملاقات کردهاند.
اگر همه چیز به درستی پیش رود، امارات نیز به این گروه خواهد پیوست.
ولی داستان رفتن به مریخ همچنان ادامه دارد و چین هم در تابستان جاری در حال پرتاب اولین ماموریت مریخی خود است.
امید، حامل سه ابزار
فضاپیمای امید سه ابزار را با خود به مریخ میبرد، یک تصویربردار، و دو طیفسنج. طیف سنج ابزاری است که برای اندازهگیری خصوصیات نور بر پایهٔ تجزیه طیف الکترومغناطیسی کاربرد دارد.
یکی از طیفسنجهای امید روی نور فرابنفش کار میکند و دیگری روی مادون قرمز.
به این ترتیب این سه ابزار به امید این قابلیت را میدهند که جو نازک و غنی از دیاکسیدکربن مریخ را مورد مطالعه قرار دهد تا هوای سیاره سرخ را بهتر درک کند. البته امید مدار مریخی منحصر به فردی خواهد داشت.
در حالی که ابزارهای این ماموریت بر اساس فناوریهای موجود ساخته شدهاند، فضاپیمای امید از تاکتیکی منحصر به فرد استفاده خواهد کرد تا اطلاعات علمی خود را جمعآوری کند.
این فضاپیما به مداری از مریخ سفر خواهد کرد که تاکنون هیچ کاوشگری نرفته است.
فضاپیما هر ۵۵ ساعت یک بار یک دور در اطراف استوای سیاره مریخ را تکمیل خواهد کرد و بر فراز ۲۰ هزار تا ۴۳ هزار کیلومتری از سطح مریخ خواهد بود.
این مسیر به کاوشگر این امکان را میدهد که در طول روز مریخی هوا را بررسی کند.
این زن، ماهواره امارات را به مریخ فرستاد
ساره الامیری از آن زمان، در این مسند عالی قرار دارد. وی به مجله علمی نیچر» چاپ بریتانیا گفته است: ما کشور جوانی هستیم که طبق معیارهای جهانی، بسیار دیر وارد چنین رقابتی شدهایم.»
نشریه نیچر مینویسد که ماموریت کاوشگر امید»، هنجارهای اجتماعی در امارات را تغییر داده است. ن ۳۴ درصد همکاران این ماموریت و ۸۰ درصد کادر علمی پروژه را تشکیل میدهند. این در حالی است که میانگین اشتغال ن در بازار کار امارات تنها ۲۸ درصد است.
الامیری در دانشگاه آمریکایی شارجه تحصیل کرده و افزون بر پست وزیر علوم پیشرفته»، رئیس تیم اکتشاف مریخ و رئیس شورای نخبگان علمی امارات نیز هست. او در سال ۲۰۱۵ از سوی "انجمن جهانی اقتصاد" جزو یکی از ۵۰ دانشمند برتر جوان دنیا انتخاب شد.
نکته قابل توجه این خانم ایرانیالاصل میباشد و دولت امارات امید فراوانی به جاهطلبیهای وی بسته است. به نوشته رومه نیویورکتایمز، ساره امیری در حالی که بهعنوان یک دختر در دوبی در حال قد کشیدن بود، مدام سرش در کتابی بود که عکسهایی از سیارات کهکشان راه شیری محتوایش بود. وقتی او به سن دانشگاه رسید، چندین فرصت مطالعاتی در خاورمیانه برای ساره وجود داشت، اما وی ترجیح داد که علوم کامپیوتری را دنبال کند. او تنها ۳۳ سال دارد و رئیس عملیات علمی و معاون پروژه تحقیقات فضایی در مریخ شده است. وظیفه این معاونت فرستادن کاوشگر به مریخ و ایجاد پایگاه تحقیقاتی در آن سیاره سرخ است.
منبع: ایسنا، دنیای اقتصاد
نتایج یک بررسی تازه نشان میدهد که نظریههای قبلی برای توضیح شیء ناشناسی که دو سال گذشته به منظومهی شمسی وارد شده بود، میتواند صحیح نباشد. این بدان معنی است که این شیء همچنان گزینهی احتمالی برخی از پژوهشگران برای فناوری فرازمینی است.
اوموآموا (Oumuamua) شیء مرموز میانستارهای بود که دو سال پیش به منظومهی شمسی وارد شد. در آن زمان نیز به دلیل شکل خاصش جلب توجه بسیار کرد.
با گذشت دو سال هنوز توضیح جامعی برای این شیء ارائه نشده و یک پژوهش تازه نشان میدهد که هر توضیح جایگزین و به جز فناوری فرازمینی، کاملا نادرست خواهد بود. هرچند به عقیدهی بیشتر دانشمندان ایدهی اینکه ما فناوری بیگانه را در منظومهی شمسی مشاهده کردهایم بسیار دور از واقعیت است.
در اواخر سال ۲۰۱۷ منظومهی شمسی ما به جسم گمشدهای در فضای میانستارهای رسید که به نظر میرسید جرمی طولانی و باریک است. سپس، مطالعات دقیقتر نشان داد که شتاب آن در حال افزایش است به گونهای که گویی چیزی به آن فشار میآورد و دانشمندان هنوز از چرایی این موضوع مطمئن نیستند.
یک توضیح این است که این شیء توسط یک ماشین بیگانه مانند بادبان خورشیدی، یک بادبان نازک میلیمتری که به محض تابش پرتو خورشید شتاب میگیرد، حرکت میکند. اخترفیزیکدان دانشگاه هاروارد اَوی لئوب» (Avi Loeb) طرفدار اصلی این نظریه است.
با این وجود اغلب دانشمندان تصور میکنند که شتاب زیاد اوموآموا، ناشی از یک پدیدهی طبیعی بوده است. در ماه ژوئن یک تیم تحقیقاتی پیشنهاد کردند که هیدروژن جامد به طور نامرئی از سطح این جسم میانستارهای پراکنده شده و موجب سرعت بخشیدن به آن میشود.
اکنون در مقالهی تازهای که در روز دوشنبه ۱۷ آگوست (۲۷ مرداد) در نشریهی مقالات اخترفیزیک» (The Astrophysical Journal Letters) توسط لئوب و تیم هانگ» (Thiem Hoang) از مرکز نجوم و فضای کره منتشر شده، بیان میشود که نظریهی هیدروژن عملا نمیتواند درست باشد. این بدان معنی است که هنوز احتمال آنکه فضای ما توسط بیگانگان بازدید شده باشد و اینکه ما در آن زمان واقعا شاهد حضور آنان بودهایم، وجود دارد.
داریل سلیگمن» (Darryl Seligman) یکی از نویسندگان نظریهی هیدروژن جامد از دانشگاه شیکاگو میگوید: اگرچه از دید ما این یک دنبالهدار است اما یک مشکل با اوموآموا وجود دارد. این شیء مانند دنبالهدار حرکت میکرد اما دنباله یا دم نداشت.»
اوموآموا نخستین شیئی بود که دانشمندان موفق به مشاهدهی ورود آن به منظومهی شمسی شدند. این موضوع، بر خلاف اکثر اشیاء آسمانی شناخته شده است که به دور خورشید میگردند و از منظومهی شمسی خارج نمیشوند.
مسیر سهموی این جرم و شتابگیری آن نشان میداد که اوموآموا با حدود ۴۰۰ تا ۸۰۰ متر طول، باید یک دنبالهدار باشد. به گفتهی سلیگمن، با این وجود هیچ دنباله یا گاز خروجی از آن شناسایی نشد.
به طور معمول، دنبالهدارها از مناطقی میآیند که نسبت به سیارکها بسیار از خورشید دورتر هستند و یخهای روی سطح آنها با نزدیکی به خورشید مستقیما بخار میشود و دنبالهای از گاز یا آنچه را که ما با عنوان دنبالهای زیبا میشناسیم پشت سر میگذارد.
طبق یک نظریه، اوموآموا یک دنبالهدار از جنس هیدروژن جامد است و به همین علت دنبالهی آن از روی زمین رصد نمیشود.
سلیگمن در اینباره گفت: خروجی گاز، شیوهی حرکت دنبالهدار را در فضا تغییر میدهد و تا حدی مانند یک موتور موشکی خیلی آهسته عمل میکند. خورشید که به دنبالهدار میتابد، گرمترین بخشهای آن به صورت گاز خارج میشود و این خروجی گاز به نوبهی خود باعث سرعت گرفتن بیشتر و دور شدن از خورشید میگردد.»
در مقالهای که ۹ ژوئن (۲۰ خرداد) توسط سلیگمن و گریگری پی. لافلین» (Gregory Laughlin) اخترفیزیکدان دانشگاه ییل منتشر شد، بیان شده که این دنبالهدار از مولکول هیدروژن (مولکولی سبک با دو اتم هیدروژن) تشکیل شده است.
گاز H2 تنها در زمانی که خیلی سرد باشد (دمای منفی ۲۵۹٫۱۴ در جو زمین) به جامدی متخلخل و کمچگالی تبدیل میشود. پیش از این هم دانشمندان وجود هیدروژن جامد را در فاصلههای بسیار دور و سرد فضا پیشنهاد داده بودند.
از سویی خروجی گاز به صورت هیدروژن از زمین قابل مشاهده نخواهد بود و دنبالهای نخواهد داشت. اگرچه برخی مواد دیگر مانند نئون جامد هم میتوانست توضیحی برای این پدیده باشد اما هیدروژن بهترین مادهی پیشنهادی بود.
در مقالهی جدید هوانگ و لئوب، به این ایده پاسخ داده شده و بیان شده که نظریهی خروج گاز هیدروژن یک مشکل اساسی دارد؛ دنبالهدارها زمانی شکل میگیرند که دانههای یخ در فضا به هم میپیوندند و یک توده را ایجاد میکنند و سپس این تودهها گرد و غبار بیشتری را جذب میکنند. این تودهها مانند آدم برفی هستند و تا زمانی که ذوب نشوند زنده میمانند.
چسبندگی که به تشکیل دنبالهدارها کمک میکند مانند چسبندگی قطعات یخی است که تازه از فریزر خارج شده باشند. اما قرار دادن یک قطعه یخ به مدت یک یا دو دقیقه روی سطح، باعث میشود سطح آن کمی گرم شود و دیگر چسبندگی نخواهد داشت بلکه یک لایهی نازک از آب بین یخ و سطح باعث لغزش آن میشود. به همین شکل در صورت هیدروژنی بودن این جرم، تبخیر باید باعث از واپاشی آن میشده است.
این دو پژوهشگر عنوان کردند که حتی نور ستارهها در سردترین قسمتهای فضا تکههای هیدروژن جامد را پیش از آنکه جمع شده و تشکیل یک دنبالهدار بدهند گرم میکند. مهمتر اینکه نزدیکترین ابر مولکولی عظیم» که تصور میشود این قطعه از آن آمده باشد، خیلی دور است؛ به طوری که قطعه یخ هیدروژنی باید صدها میلیون سال در فضای میانستارهای حرکت کرده است و در این مدت بر اثر نور ستارهها از هم پاشیده میشده است.
پژوهشی تازه بیان میکند که با توجه به منشأ احتمالی اوموآموا، این جرم در صورتی که از هیدروژن میبود باید در فضای طولانی میانستارهای تبخیر میشد و فرضیهی ماشین فرازمینی بودن آن دور از تصور نیست.
از سوی دیگر سلیگمن این تحلیل لئوب را که هیچ ستارهی دنبالهدار در چنین سفر طولانی باقی نمیماند تا همهی راه را از ابر بزرگ مولکولی طی کند، درست ارزیابی میکند اما وی افزود: نظریهی هیدروژن جامد، تنها در صورتی کاربردی است که اوموآموا فقط ۴۰ میلیون سال قدمت داشته باشد. در این بازهی زمانی دنبالهدار به این شکل بدون از بین رفتن میتواند شکل گرفته باشد.»
او به یک مقاله که در ماه آوریل منتشر شده اشاره کرد که برخی از مناطق اطراف منظومهی شمسی را برای شکلگیری این دنبالهدار پیشنهاد میدهد. پژوهشگران در این مقاله بررسی کردند که چه چیز دیگری از همسایگی راه شیری عبور کرده است که اکنون خورشید ما از میان آن میگذرد.
تیم هالات» (Tim Hallatt) اخترفیزیکدان دانشگاه مکگیل مونترآل و نویسندهی اصلی مقالهی منتشر شده در ماه آوریل گفت: ما به دو گروه متحرک از ستارگان رسیدیم. ستارگان جوان در گروههای متحرک شاهتخته (Carina) و کبوتر (Columba)»
همهی آنها حدود ۳۰ تا ۴۵ میلیون سال پیش در یک ابر گازی که سپس ناپدید شده شکل گرفتهاند. این ابر کوچک و پراکندهشده از گاز مولکولی با تنها چند ستارهی جوان، جایی است که قطعه یخ هیدروژنی ممکن است از آن آمده باشد.
هالات افزود: فرآیندهای بسیاری وجود دارد که میتواند اشیائی مانند اوموآموا را از ستارگان جوان در گروههای متحرک گوناگون خارج کند، مانند محدودهی برهمکنش گرانشی بین ستارگان در گروه، شکلگیری سیارات یا طبق استدلال سلیگمن ابرهای مولکولی که ستارهها را در ابتدا به وجود آورده است.»
به گفتهی او که هر سه مقاله تقریبا به صورت مشترک فرض میکنند که اوموآموا یک قطعه هیدروژن یخی بوده که از کارینا یا کلومبو شکل گرفته است.
او گفت: ایدهی سلینگمن و لافلین میتواند در اینجا کاربردی باشد زیرا اجرام هیدروژنی باید عمر کوتاهی در کهکشان داشته باشند (همانطور که لئوب نتیجه میگیرد) و اگر منشأ آن در کارینا یا کلمبو باشد به اندازهی کافی جوان هست که سالم بماند.»
اما لئوب با این موضوع نیز مخالف است. او گفت: کوتاه کردن مسیر طی شده توسط اوموآموا، مسائلی را که در مقالهی ما مطرح شده، حل نمیکند. زیرا در صورت شکلگیری در این گروه متحرک، جرم هیدروژنی زمانی شکل گرفته است سیستم ستارهای مولد آن تشکیل شده و این امر میلیاردها سال پیش بوده و تا امروز این جرم هیدروژنی باید تبخیر میشد.»
لئوب ادامه داد: انتظار میرود که یخهای هیدرژنی از ابرهای مولکولی غولپیکر شکل گرفته باشند، نه قسمتهایی از فضا مانند گروه متحرک کارینا یا کلمبو؛ و هیچ کوه یخ هیدروژنی نیز نمیتواند از نزدیکترین ابر غول مولکولی به منظومهی شمسی رسیده باشد.»
او در پاسخ به این سؤال که آیا کاندیدای مشخصی برای شتاب این جرم ناشناخته وجود دارد یا خیر، به کتاب هنوز منتشر نشدهی خود با نام فرازمینی: اولین نشانه از حیات هوشمند فراسوی زمین» اشاره کرد که در ژانویه ۲۰۲۱ منتشر (دی ۱۳۹۹) میشود.
منبع: Live Science
خطوط هوایی هر روزه در سراسر جهان در کنار مسافرین در حال حمل بارهایی هستند که حتما از آشنایی با آنها تعجب خواهید کرد. در این مطلب قصد داریم به معرفی عجیب ترین بارهایی بپردازیم که در خطوط هوایی جابجا می شوند.
عجیب ترین بارهایی که در خطوط هوایی جابجا می شوند شامل اسب ها، مرغ ها، ماشین های لوکس، اجساد و حتی پاندای occasional هستند. تصور کنید با چنین چیزهایی در ارتفاع 30 هزار فوتی در حال سفر هستید چه احساسی به شما دست خواهد داد؟
واکسنها: واکسنها و ویروسها در حال پیمودن مسیرهای پروازی جهان عموما یافت میشوند. خوشبختانه بسته بندی داروها به شدت سخت گیرانه است و آنها در مخازن پیشرفته و تنظیم کنندهی دما منتقل میشوند. امارات صاحب یک داروخانهی واقعی در فرودگاه بین المللی دبی است که در آن 43 هزار فوت مربع تجهیزات دارویی به عنوان یک منطقهی انتظار عمل میکند.
پانداهای عظیم الجثه: در سال ۲۰۱۵، انجمن حمایت از حیات وحش چین دو عدد پاندای عظیم الجثه را به باغ وحش Ouwehand در هلند قرض داد. به این مسافران خاص، بلیط فرست کلاس هواپیمایی Air France-KLM برای پرواز ۹ ساعته آنها از چنگدو در چین، ارائه شد. به علاوه، برای پرواز در قفسهای حمل و نقل سفارشی، پانداها یک سرپرست شخصی داشتند تا راحتی آنها را تامین کرده و برای آنها در پرواز، بامبو سرو کند.
مواد منفجره و خطرناک: مسافران اجازه ندارند که با خود فندک، لپ تاپ یا حتی یک بطری آب بیاورند، اما مایعات شدیدا آتش گیر، مواد منفجره و مواد سمی، عفونی و رادیواکتیو عموما فضای سالن بار را درست زیر پای شما اشغال میکنند. در حقیقت، لوفتهانزا سالانه ۴۵۰۰۰ تن کالاهای خطرناک را جابجا میکند. دلیلی برای هشدار نیست زیرا مقررات ایمنی برای این موارد به شدت سفت و سخت هستند.
ماشینهای لوکس: همانگونه که مشخص است، ماشینهای پرنده تنها یک ضمیمهی مربوط به آینده در فیلمهای علمی-تخیلی نیستند. در حقیقت، یک بویینگ ۷۴۷ ظرفیت حمل حداکثر ۴۶ وسیلهی نقلیه را دارد. اما از آنجا که آنها برای حمل و نقل هوایی بسیار گران هستند به طور مثال، یک آستون مارتین ۴۵۰۰۰۰ دلاری حدودا ۱۰۰۰۰ دلار هزینه بر میدارد، بیشتر ماشینهایی که شما در سالن بار تجاری متوسط خود خواهید یافت، ۲۰۰,۰۰۰ دلار یا بیشتر میارزد. ضمنا وسایل نقلیهی تولید انبوه عموما به صورت اومی کلاس منتقل میشوند به عبارت دیگر از طریق خشکی یا دریا.
اسبهای اصیل: با در نظر گرفتن قیمت میانگین تقریبا ۹۰,۰۰۰ دلار برای اسب اصیل، تعجبی نیست که خطوط هوایی برای آنها بلیط فرست کلاس در نظر میگیرد. نه تنها آخورهای ویژهی اسب در محل بار تعبیه شدهاند و صندلیهایی برای مهتر در کنارشان، بلکه تعداد زیادی از هواپیماییها از جمله امارات، قطر و لوفتهانزا سالنهای استراحت اختصاصی برای حیوانات در شهرهای مرکزی خود دارند که با محلهای نرمش و دامپزشکها تکمیل میشوند.
ات: این بار که صدای وزوز خفیفی را در میانه پرواز شنیدید، ممکن است این صدا از موتور نباشد. منطقهی Kailua-Kona در هاوایی در زمرهی بزرگترین تولیدکنندگان ملکههای زنبور عسل در آمریکا است و این ات اغلب ممکن است در باربندهای هواپیماهای خطوط هوایی هاوایی در مسیرشان به سمت تولیدکنندگان عسل در سرزمین اصلی، یافت شوند. این هواپیمایی همچنین کندوهای یخ زده را برای استفادهی شرکتهای دارویی در داروهای ایمنی درمانی حمل میکند.
اجساد: این موضوع که یک شخص از دنیا رفته است به آن معنا نیست که نمیتواند مانند بقیهی ما سوار هواپیما شود. اگرچه دستورالعملهای صریحی دربارهی سایز تابوت و قوانین موجود برای پوشاندن افرادی که در اثر بیماریهای عفونی درگذشتهاند، وجود دارد، ممکن است شگفتانگیز باشد که بیشتر خطوط هوایی تجاری در جهان اجازهی حمل اجساد در باربندهای هواپیماهای مسافربری را میدهند.
جوجههای کوچک: هواپیماییها فقط اجازه می دهند که جوجههای یک روزه و نه بیشتر حمل شوند. بلافاصله بعد از بیرون آمدن از تخم، جوجهها میتوانند تا سه روز بدون هیچ غذا یا آبی دوام بیاورند. پس از این بازهی سه روزه، آنها دیگر طاقت زنده ماندن در سفر هوایی را ندارند تا زمانی که عمرشان به شش هفته برسد.
ماهی زنده: حمل و نقل ماهی تزئینی، تجارتی عظیم است، به طوری که لوفتهانزا به تنهایی بیش از ۸۰ میلیون موجود آبزی را در سال جابجا میکند. این شرکت هواپیمایی حتی متخصصانی را در استخدام دارد تا حیوانات را در هنگام بروز موقعیتهای پزشکی اورژانسی درمان کنند. حمل برخی از موجودات دریایی برای مقاصد دیگری در نظر گرفته شده است.
اندامهای انسان: حساسیت زمانی در اندامهای به شدت حیاتی که به صورت هوایی حمل میشوند، به هیچ وجه تاخیر را تحمل نمیکنند زیرا میتواند آنها را در زمرهی مرموزترین مسافران قرار دهد. کلیه، ریه، مردمک چشم، قرنیه، قلب و مغز استخوان نمونهی کوچکی از مجموعهی اندامهای انسان هستند که به صورت روزانه جابجا میشوند لوفتهانزا حمل چهار اندام در روز را گزارش میدهد.
وبلاگ جان،
سالهاست که تو برای من همهی کسی هستی که دارم. تمامِ دوستانم هستی. تو تمامِ آدمهایی هستی که حرفهایم را میشنوند.
وقتهایی که اینجا مینویسم و قهوه هورت میکشم و موزیک گوش میکنم، کافهام هستی. پناهگاهم.
پی اس: عنوان از گرشا رضایی شنیدن ها